loading...
islamic
اخبار جهان اسلام
a.Sepahi بازدید : 6 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (1)

ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ 5 ﮐﺘﺎﺏ ٬ ﻣﺎﻻﺑﺪ ﻣﻨﻪ ﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ
ﻧﺰﺩ ﺣﺎﺝ ﻏﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ . ﺩﺭ ﺳﻦ 11 ﺳﺎﻟﮕﯽ
ﺑﺎ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻏﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻘﺸﺒﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻣﺠﺎﺯ
ﺷﺎﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎﻧﯿﻪ ﺑﯿﻌﺖ ﮐﺮﺩ .
ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻧﺴﺒﺶ ﺑﺎ 33 ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯿﺮﺳﺪ.
ﺩﺭ 12 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ
ﺍﺣﺮﺍﺭ ﺍﻻﺳﻼﻡ ﮐﺮﺍﭼﯽ ﻭ ﻣﻈﻬﺮ ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﺗﺤﺼﯿﻞ
ﻧﻤﻮﺩ . ﭘﺲ ﺍﺯ 3 ﺳﺎﻝ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﮐﺮﺍﭼﯽ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﻋﻤﺮ
ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ. ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺘﺒﯽ ﭼﻮﻥ ﺧﯿﺮ
ﺍﻟﻤﻘﺎﺻﺪ" ﺩﺭ ﺭﺩ ﻏﯿﺮ ﻣﻘﻠﺪ ﻫﺎ ٬" ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ
ﺍﺳﻼﻡ"ﺧﻄﺐ 12 ﻣﺎﻫﯽ" ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺖ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ
1373 ﻩ- ﻕ ﺍﺯ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﯾﺎﻓﺖ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ
1378 ﺭﺳﺎﻟﻣﮑﺘﻮﺏ ﺍﻟﻌﺎﺭﯼ ﺗﻠﺨﯿﺺ ﺍﻟﻌﯿﻨﯽ ﻋﻠﯽ
ﺍﻟﺒﺨﺎﺭﯼ " ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺖ . ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1374 ﻩ- ﻕ ﺑﻪ
ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺎﻩ ﻏﻮﺙ ﻣﺤﻤﺪ
ﻣﺠﺪﺩﯼ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﻃﺮﺡ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﺧﺎﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ
ﭼﻮﻥ ﮐﺸﻒ ﺣﺠﺎﺏ ٬ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﺒﻨﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ .. ﺑﻪ
ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ . ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﻬﻢ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺣﻮﺯﻩ ﻣﻨﺒﻊ
ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﮐﻮﻩ ﻭﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮐﻮﻩ ﻭﻥ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ
ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ . ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﺍﺯ ﺗﺤﺼﯿﻞ
ﺟﻬﺖ ﺗﺰﮐﯿﻪ ﯼ ﻧﻔﺲ ﻭ ﻃﯽ ﻣﺪﺍﺭﺝ ﺳﻠﻮﮎ ﻭ ﻋﺮﻓﺎﻥ
ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺷﯿﻮﺥ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﯿﺦ
ﻣﺤﻤﺪﺟﺎﻥ ﻫﺮﻭﯼ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺷﯿﺦ
ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻦ ﻫﺮﻭﯼ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﻋﻼﻣﻪ
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﺎﻟﮏ ﮐﺎﻧﺪﻫﻠﻮﯼ ﺭﺣﻤﻬﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﺴﺐ ﻓﯿﺾ ﮐﺮﺩ .
ﻋﻠﻢ ﻓﻘﻪ ، ﻧﺤﻮ ، ﺑﻼﻏﺖ ، ﺗﺠﻮﯾﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﻗﺎﺭﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ» ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺎﺭﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﯾﻮﺑﻨﺪﯼ « ) ﺭﺡ( ﻭ ﻋﻠﻢ ﺍﺩﺏ ، ﺍﺻﻮﻝ ، ﻣﻨﻄﻖ ﻭ
ﺻﺮﻑ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻓﺎﺿﻞ ، ﻣﻮﻻﻧﺎ » ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﻠﯿﻢ
ﺍﻓﻐﺎﻧﯽ « ) ﺭﺡ( ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻣﻤﺘﺎﺯ ﻣﻮﻻﻧﺎ » ﺍﻧﻮﺭ ﺷﺎﻩ
ﮐﺸﻤﯿﺮﯼ « ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻨﻬﺎ ، ﺩﺭ
ﺣﻀﻮﺭ ﺍﺳﺎﺗﺬﻩ ﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻋﻠﻤﯽ ﺷﺮﻑ ﺗﻠﻤّﺬ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ، ﺍﻓﻘﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﻭ ﻭﺳﯿﻊ ﺩﺭ
ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﯾﺪ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺩﺭﺱ
ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ ،
ﻣﮑﺎﺗﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ...
ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﻣﻮﻻﻧﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1380 ﻫـﺠﺮﯼ ﻗﻤﺮﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﯾﻨﯽ ﻣﻨﺒﻊ
ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﮐﻮﻩ ﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩ . ﺷﺨﺼﯿﺖ
ﻣﻮﻻﻧﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻧﯿﻢ ﻗﺮﻥ
ﻣﺮﺟﻊ ﺗﺸﻨﮕﺎﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻘﺸﯽ
ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺍﻗﺸﺎﺭ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﺼﻮﺻﺎً ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﻃﻼﺏ ﻭ ﺗﻮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻔﺘﻪ
ﯼ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺩﺍﺷﺖ . ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺑﺎﻧﯽ ﻭﻋﺎﺭﻑ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺩﺭﺩﺭ
ﺳﺎﻋﺎﺕ ﺁﻏﺎﺯﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ 24 ﺻﻔﺮ 1428
ﻫﺠﺮﯼ ﻗﻤﺮﯼ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ 23 ﺍﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ 1385
ﻫـ . ﺵ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭ ﻓﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﯾﺎﺭ ﺑﺎﻗﯽ
ﺷﺘﺎﻓﺖ . ﺗﺄﻟﯿﻔﺎﺕ ﺷﯿﺦ ﺍﻟﺘﻔﺴﯿﺮ ﻭﺍﻟﺤﺪﯾﺚ ﺗﻌﺪﺍﺩ
ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ ﻭﺭﺳﺎﻟﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﯿﺦ ﺍﻟﺘﻔﺴﯿﺮ
ﻭﺍﻟﺤﺪﯾﺚ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﻭﺑﺎ
ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﯾﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺟﺪﺍﮔﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ
ﺗﺎﻟﯿﻒ ﻭ ﺗﺼﻨﯿﻒ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ
ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ . ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺕ ﺍﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺛﺮ ﺩﺭ
ﺭﻓﻊ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﻬﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ . ﻋﻨﻮﺍﻥ
ﺍﻏﻠﺐ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ :
ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ -1 -2 ﺍﺣﺴﺎﻥ
ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ ﺷﺮﺡ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﻣﮑﺘﻮﺏ ﺍﻟﻌﺎﺭﯼ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ
ﻋﻤﺪﻩ ﺍﻟﻘﺎﺭﯼ -3 -4 ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺍﻟﻤﻨﻌﻢ ﺷﺮﺡ ﺻﺤﯿﺢ
ﻣﺴﻠﻢ -5ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺍﻟﻮﺩﻭﺩ ﺷﺮﺡ ﺳﻨﻦ ﺍﺑﯽ ﺩﺍﻭﻭﺩ -6
ﺧﯿﺮﺍﻟﺴﺮﻣﺪﯼ ﺗﻘﺮﯾﺮ ﺳﻨﻦ ﺗﺮﻣﺬﯼ -7 ﮐﺸﺎﻑ ﺍﻟﺘﺒﺎﺭﯾﺦ
ﺗﻘﺎﺭﯾﺮ ﻣﺸﮑﻮﻩ ﺍﻟﻤﺼﺎﺑﯿﺢ -8 ﺗﻘﺎﺭﯾﺮ ﺑﻠﻮﻍ ﺍﻟﻤﺮﺍﻡ -9
ﻓﺘﺎﻭﺍﯼ ﻣﻨﺒﻊ ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﮐﻮﻩ ﻭﻥ -10 ﻣﮑﺘﻮﺑﺎﺕ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ
-11 ﺿﺮﻭﺭﯾﺎﺕ ﻣﺒﻠﻐﯿﻦ -12 ﻓﺆﺍﺋﺪ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﻓﯽ ﺑﯿﺎﻥ
ﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ -13 ﺧﯿﺮﺍﻟﻤﻘﺎﺻﺪ -14 ﮐﻨﺰ ﺍﻟﺪﺍﺭﯾﻦ -15
ﺯﺍﺩﺍﻟﺤﻘﯿﺮ ﻟﻠﺤﺎﺝ ﺍﻟﯽ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻌﻠﯽ ﺍﻟﮑﺒﯿﺮ -16
ﺍﻟﻤﻨﺠﯿﺎﺕ ﻭﺍﻟﻤﻬﻠﮑﺎﺕ -17 ﺍﻟﻬﺪﺍﯾﻪ ﻓﯽ ﺗﺤﻘﯿﻖ
ﺍﻟﺸﺮﮎ ﻓﯽ ﺍﻟﺮﺳﺎﻟﻪ -18 ﺗﺒﺼﺮﻩ ﻋﺎﺟﻠﻪ ﻓﯽ ﺑﯿﺎﻥ
ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺑﻌﺾ ﺻﺤﺎﺑﻪ -19 ﺍﺳﻼﻡ ﻭﺳﺎﺋﻨﺲ ﻋﺎﻟﻢ
-20 ﺍﺣﺪﺍﺙ ﺍﻟﻌﻮﺍﻡ -21 ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﻟﻤﺠﻮﺩﯾﻦ -22 ﻗﺮﻩ
ﺍﻟﻌﯿﻨﯿﻦ ﻓﯽ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﺍﻟﺼﺤﯿﺤﯿﻦ -23 ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺭﯾﺶ
ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ -24 ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﮔﺎﻧﻪ -25 ﻣﻮﺍﺭﺩ
ﺍﻟﺸﻮﺍﺭﺩ -26 ﺍﻟﺘﺤﺬﯾﺮ ﻋﻦ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﺍﻟﺘﺼﻮﯾﺮ -27 ﺳﺘﺮ
ﺷﺮﻋﯽ -28 ﭘﯿﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺳﺒﺎﻝ ﺍﺯﺍﺭ -29 ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ
ﺑﺮ ﺍﺷﺮﺍﮎ ﻭ ﺑﺪﻋﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ -30 ﺩﯾﻮﺍﻥ ﻋﻤﺮ -31
ﺳﻮﻏﺎﺕ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ -32 ﻣﻮﺍﻋﻆ ﺣﺴﻨﻪ -33 ﺻﺪﺍﯼ
ﻓﻄﺮﺕ -34 ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺮﺩﮔﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ -35 ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ
ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ -36 ﺷﻔﺎﺀ ﺍﻻﺳﻘﺎﻡ -37 ﺍﺭﻏﺎﻡ ﺍﻟﺠﺎﺣﺪ ﺩﺭ
ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻋﻈﻢ ﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ -38
ﺍﻟﺘﺤﻘﯿﻖ ﺍﻟﻮﺟﯿﺰ ﻓﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻟﺘﻌﻮﯾﺬ -39 ﺳﺮﺍﻍ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﻠﻔﺎﯼ ﺭﺍﺷﺪﯾﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
-40 ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ -41 ﺣﮑﻢ ﺍﻻﺣﮑﺎﻡ ﺍﻟﺮﺑﻮﺑﯿﻪ
-42 ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻟﺤﻘﺎﺋﻖ -43 ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﯿﻤﻮﻥ ﻓﯽ
ﺗﻌﺮﯾﻔﺎﺕ ﺍﻟﻔﻨﻮﻥ -44 ﺳﺮ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ -45
ﮔﻠﺸﻦ ﺟﻌﻔﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﺳﺎﻧﯿﺪ ﻋﻤﺮﯼ -46 ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺍﻵﻟﯽ
ﺩﺭ ﻋﻘﯿﺪﻩ -47 ﻣﻨﺜﻮﺭﻩ ﺍﻟﻌﻮﺍﻟﯽ ﺷﺮﺡ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ -48
ﺍﻟﺘﻮﺿﯿﺢ ﻭﺍﻻﻋﻼﻥ ﻓﯽ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺗﺮﺍﻭﯾﺢ ﺭﻣﻀﺎﻥ -49
ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺳﺎﻃﻌﻪ ﻓﯽ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ -50 ﻭﺗﺪ ﺍﻻﯾﻤﺎﻥ
-51 ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻟﺘﺼﻮﻑ -52 ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺩﻓﻊ ﻣﺼﺎﺋﺐ
ﻭﺑﻠﯿﺎﺕ -53 ﺗﻮﺷﻪ ﻧﺎﺟﯽ ﺷﺮﺡ ﺳﺮﺍﺟﯽ -54 ﻫﺸﺪﺍﺭ
ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ -55 ﺍﻟﺒﯿﻨﺎﺕ ﻟﻠﻤﺘﻔﺮﺳﯿﻦ -56 ﭘﺮﺳﺶ
ﻭﭘﺎﺳﺦ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ -57
ﻣﻘﺎﻻﺕ ﻫﻔﺘﮕﺎﻧﻪ -58 ﻧﺴﺐ ﻧﺎﻣﻪ -59 ﺭﻓﻊ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺍﺯ ﻋﺪﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﺕ -60
ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺣﯿﺪﺭﯼ ﺩﺭﺑﯿﺎﻥ ﻣﻀﺮﺍﺕ ﺗﻠﻮﯾﺰ ﯾﻮﻥ -61
ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﻤﺮﯼ -62 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺑﺮﺩﮔﺎﻥ
ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ -63 ﺁﯾﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﻬﺎ ﻣﺴﺮﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟ -64
ﺯﮐﺎﺕ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﺭﺱ -65 ﺭﺟﺎﺀﺍﻟﻤﻘﺒﻮﻝ ﺗﺮﺟﻤﻪ
ﺍﺳﻮﻩ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ -66 ﺿﻤﺎﺋﺮﺍﻟﺤﮑﻤﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺑﺼﺎﺋﺮ
ﺍﻟﺤﮑﻤﻪ ﺣﮑﯿﻢ ﺍﻻﻣﺖ

a.Sepahi بازدید : 6 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

هدف امام بخاری از تألیف كتاب صحیح بخاری

نام كتاب صحیح بخاری: مشهورترین كتابی كه امام بخاری نوشته است كتاب صحیح بخاری می باشد، كه خودش آنرا به «الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله و سننه وأیامه» نامگذاری كرده است. «جامع»: از این جهت گفته می شود كه شامل هشت علم می باشد ، كه عبارتند از:

سیر و آداب و تفسیر و عقاید                  فتن و احكام واشراط و مناقب

«مسند»: از این جهت است كه روایات مرفوع را با سند متصل نقل می نماید، وآثار وغیره ضمناً مذكورند. «صحیح»: از اینجهت است كه بر خود لازم نموده است كه فقط احادیث صحیح را در این كتاب ذكر نماید. «مختصر»: از این جهت می باشد كه تمام احادیث صحیح را در این كتاب خود جمع ننموده است، از خود امام بخاری نقل شده است كه فرمودند: «ما أدخلت فی كتابی الجامع الا ما صح وتركت من الصحیح حتى لا یطول». من فقط احادیث صحیح را در این كتاب جامع خود آورده ام، وبسیاری از احادیث صحیح را از ترس اینكه طولانی نشود ترك نمودم.  منظور از«أمور» اقوال آنحضرت (ص)، واز «سنن» افعال، و از «ایام» غزوه های پیغمبر (ص) می باشد.

هدف امام بخاری از تألیف این كتاب: هدف امام این نبوده كه تمام احادیث صحیح را در این كتاب جمع آوری نماید، بلكه هدفش این بوده است كه یك كتاب جامع ومختصر كه شامل مسائل دینی باشد تألیف نموده و آن مسائل را با احادیث صحیح كه با سند متصل روایت نموده مدلل نماید. به همین سبب احادیث درصحیح بخاری تكراری هستند، ودر برخی از ابواب فقط به ذكر آیه ای از قرآن اكتفا نموده است، ویا فقط احادیث معلق را ذكر نموده است. تعداد احادیث: تمام احادیث مرفوع كه با سند متصل در صحیح بخاری روایت شده اند 7397 حدیث، و روایات معلق كه در متن نیز روایت شده اند 1341حدیث، احادیث متابع 344حدیث، كل احادیث با معلقات ومتابعات 9082 حدیث می باشند. روایات مرفوع و موصول بدون تكرار 2602 حدیث، روایات معلق كه در متن روایت نشده اند 159 حدیث، وكل احادیث بدون تكرار2761 حدیث می باشند. امام بخاری از میان ششصد هزار حدیث، با حذف احادیث تكراری فقط 2761 حدیث را در این كتاب جمع نموده است، وخود امام فرموده اند: كه من یك صد هزار حدیث صحیح ودویست هزار حدیث غیر صحیح حفظ دارم. محل دریافت احادیث دیگر: اكنون این سؤال در ذهن می آید كه بقیه احادیث را كجا بیابیم ؟ پاسخ: این است كه كتاب حدیث تنها صحیح بخاری نیست، محدثین دیگری نیز غیر از او بوده اند كه دارای كتاب حدیث می باشند، مانند حافظ عبدالله بن محمد بن ابی شیبة ابراهیم بن عثمان بن أبی بسكر بن أبی شیبة الكوفی العبسی المتوفی سنة 235 هجری. كه استاد بخاری، مسلم، ابوداود، ابن ماجه، بغوی و بسیاری دیگر از محدثین می باشد، وكتاب حدیثش مصنّف ابن ابی شیبة نام دارد. وامام احمد بن حنبل، كه وی نیز از اساتید امام می باشد وكتاب حدیثش به مسند احمد بن حنبل نام گذاری است. لذا ما می توانیم بقیه احادیث صحیح را در كتابهای معتمد ومشهور دیگر مانند، صحیح ابن خزیمة، صحیح ابن حبان، سنن ترمذی، سنن ابوداود، سنن نسائی، سنن ابن ماجة، سنن دارقطنی، سنن بیهقی وكتابهای حدیث دیگر بیابیم . حاکم ابو عبدالله نیشابوری کتابی به نام «مستدرک» نوشته است یعنی آنچه از احادیث صحیح که در بخاری و مسلم نیست گردآوری نموده است.

پرسش: آیا تمام احادیث صحیح، در صحیح بخاری هستند؟

پاسخ: جمهور علماء قائل اند که صحیح بخاری بعد از کتاب الله بالاترین و صحیح ترین کتاب می باشد که دارای ویژگیهای متمایزی نسبت به کتب احادیث دیگر است، گر چه عده ای صحیح مسلم را ترجیح می دهند چنانکه ابن منده می گوید: در زیر سقف آسمان صحیح تر از کتاب مسلم وجود ندارد. و مسلم بن قاسم قرطبی می گوید: مانند کتاب مسلم کسی کتابی نیاورده است. اما قول اول راجح است.

عده ای می گویند: ما فقط بر احادیث صحیح بخاری عمل می كنیم و بر این باورند که احادیث دیگر در مقابل احادیث بخاری غیر قابل قبول می باشد و برای صحت و عمل کردن به آن فقط یک معیار و ملاک دارند و آن اینکه: فقط در صحیح بخاری باشد و بس.

ابن همام در فتح القدیر می نویسد: اگر حدیث در بخاری باشد فقط بودن آن در صحیح بخاری وجه ترجیح آن قرار نمی گیرد، بلکه خارج از آن نیز وجه ترجیح تلاش کرده می شود و اگر شخصی بگوید که از همه ی احادیث همان احادیثی بالاترند که در بخاری و مسلم اند این گفته قابل تقلید نیست .

اگر شما به داروخانه ای مراجعه کنید خواهید دید که هر داروخانه تمام داروها را در خود جای نداده است و چه بسا گاهی یک دارو در تمام کشور یافت نمی شود، احادیث نیز همین گونه اند که تمام احادیث صحیح، در صحیح بخاری نیستند. چنانكه خود امام بخاری می نویسد: «احفظ مائة الف حدیث صحیح، ‌و مائتی الف حدیث غیر صحیح». یعنی : صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح حفظ نموده ام .

خود امام بخاری به این نکته اشاره می کند که تمام احادیث صحیح را به دلیل طولانی شدن کتاب در صحیح بخاری نیاوردم .

و بسیاری از احادیث صحیح را امام بخاری ترک کرده است چنانكه خودش می نویسد: «ما ترکت من الصحاح اکثر». یعنی: احادیث صحیحی را که آنها را ترک کرده ام بیشتر از احادیث جمع آوری شده می باشند .

بعضی می گویند: که این حدیث صحیح است باید عمل شود؛ این قول صحیح نیست .

کدام حدیث صحیح است و کدام یک حجت است ؛ و کدام یک حجت قرار می گیرد یا خیر؟ این کار هر کس نیست که دو کتاب خوانده و فقط از روی تقلید می گوید كه این حدیث صحیح است یا ضعیف، بلکه این کار مجتهدین است .صحیح بودن یک حدیث و حجت بودن یک حدیث امر جداگانه ای است چنانكه صاحب منار نوشته است : برای حجت بودن خبر واحد چهار چیز برای راوی ضروری است ( اینکه راوی عاقل ، کامل الضبط ، عادل و مسلمان باشد) و چهار چیز برای روایت کردن ضروری است ( اینکه روایت مخالف کتاب الله و سنت مشهوره نباشد و متعلق به عموم بلوی و خیرالقرون نباشد ) .

اگر راوی و روایت مذکور دارای هشت شرط فوق باشند آن روایت حجت است وگرنه خیر. لهذا فقط برای صحیح بودن حدیث لازم نیست که حجت نیز باشد .

a.Sepahi بازدید : 6 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

 

 

أهمیت فقه در اسلام

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لولا أن هدانا الله و الصلاة والسلام علی رسوله محمد و علی آله و أصحابه أجمعین أما بعد: مطلبی كه پیش رو دارید در مورد أهمیت فقه می باشد، فقه یكی از نیازهای جامعه ی اسلامی است كه یك مسلمان در تمام شعبه های زندگی نیازهای خویش را باید از فقه حاصل كند و بر مسائلی كه فقهآء از قرآن و حدیث استنباط و استخراج نموده اند عمل كند. فقه توضیحی است برای قرآن و حدیث، در قرآن خداوند به جای جزئیات كلیات را بیان فرموده است و رسول الله صلی الله علیه و سلم برآن كلیات توضیحاتی بیان فرموده و روش عمل را بیان نموده است، فقهاء مسائل جزئی و احتمالی را توضیح داده اند. به عنوان مثال خداوند می فرماید:« وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ»  [البقرة : 43] ونماز را قائم دارید و زكات را بپردازید. اما، در هیچ آیه ای در قرآن روش نماز خواندن و روش ادا كردن زكات بیان نشده است، لیكن رسول الله صلی الله علیه و سلم با اقوال و افعال خویش روش نماز خواندن را به مسلمانان یاد داده، و همچنین نصاب زكات و روش پرداخت آن را روشن نموده است. لیكن اگر یكی در نماز اشتباهاتی داشت نمازش چه می شود؟ با چه كارهائی نماز فاسد و با چه اعمالی مكروه می شود؟ در چه صورتی سجده ی سهو لازم است؟ فرائض، واجبات، سنتها، مستحبات و مكروهات نماز كدامند؟ اینگونه مسائل را فقهآء بیان نموده اند وبرای هر یك از اینها تعریفی در قرآن و حدیث نیامده است. و همینطور مسائل زكات، حج، معاملات، معاشرات و هزاران مسائل كه در هر زمینه یك مسلمان برای اینكه زندگی اش مطابق با دستورات اسلام باشد چاره جز عمل به این مسائل كه فقهای امت نگاشته اند و به صورت كتب فقهی معروف هستند ندارد.

تعریف فقه

علامه محمد أمین معروف به ابن عابدین فقه را اینگونه تعریف نموده است:«فَالْفِقْهُ لُغَةً : الْعِلْمُ بِالشَّیْءِ ثُمَّ خُصَّ بِعِلْمِ الشَّرِیعَةِ ، وَفَقِهَ بِالْكَسْرِ فِقْهًا عَلِمَ ، وَفَقُهَ بِالضَّمِّ فَقَاهَةً صَارَ فَقِیهًا. وَاصْطِلَاحًا : عِنْدَ الْأُصُولِیِّینَ الْعِلْمُ بِالْأَحْكَامِ الشَّرْعِیَّةِ الْفَرْعِیَّةِ الْمُكْتَسَبُ مِنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ». (رد المحتار - (1 / 80 - المكتبة الشاملة)

فقه در لغت: یعنی دانستن چیزی، سپس به علم شریعت خاص شد، فَقِهَ با كسره قاف یعنی دانست، فَقُهَ به ضمه قاف یعنی فقیه گردید.

فقه در اصطلاح: نزد اصولیین عبارت است از دانستن احكام شرعی فروعی كه از دلایل تفصیلی آن حاصل شده و به دست آمده اند.

امام ابوحنیفه رحمه الله فقه را اینگونه تعریف نموده است: «معرفة النفس ما لها وما علیها (حاشیة رد المحتار - (1 / 66) فقه عبارت است از شناختن نفس آنچه را كه به نفع وی و آنچه را كه به ضرر اوست.

مأخذ و مصدر فقه

باید دانست كه فقه اینطور نیست كه آراء شخصی باشد و هر مجتهدی آنچه به ذهنش رسیده بدون دلیل بیان كند و عموم مردم از آن پیروی كنند و قرآن و حدیث را كنار بگذارند، بلكه مأخذ فقه كتاب الله و سنت رسول الله و اجماع امت و قیاس می باشد. محمد علاء الدین الحصفكی می نویسد: «واستمداده من الكتاب والسنة والاجماع والقیاس» (الدر المختار - (1 / 41 – المكتبة الشاملة) و مأخذ فقه از كتاب و سنت و اجماع و قیاس می باشد.

امام رازی رحمه الله این چهار اصول را از آیه ی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (59)  [النساء : 59] ثابت نموده است، علاقه مندان می توانند تفسیر این آیه را در تفسیر كبیر امام رازی مطالعه كنند.

هدف و غرض فقه

هدف و غرض از فقه اینست كه انسان زندگی خویش را موافق احكام شرعی بگذراند و سعادت دنیا و آخرت را حاصل نماید. «وغایته الفوز بسعادة الدارین». (الدر المختار - (1 / 41- المكتبة الشاملة)

سند فقه

 وَقَدْ قَالُوا : الْفِقْهُ زَرَعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ، وَسَقَاهُ عَلْقَمَةُ ، وَحَصَدَهُ إبْرَاهِیمُ النَّخَعِیّ ، وَدَاسَهُ حَمَّادٌ ، وَطَحَنَهُ أَبُو حَنِیفَةَ ، وَعَجَنَهُ أَبُو یُوسُفَ وَخَبَزَهُ مُحَمَّدٌ ، فَسَائِرُ النَّاسِ یَأْكُلُونَ مِنْ خُبْزِهِ. (رد المحتار - (1 / 118)

علماء فرموده اند: نخستین شخص از میان اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم كه تخم فقه را كه حضرت محمد صلی الله علیه و سلم از كتاب و سنت آورده بود كاشت، عبد الله بن مسعود بود، وعلقمه آن را آبیاری كرد، ابراهیم نخعی آن را درو نمود، و حماد آن را كوبید، وابوحنیفه آن را آرد نمود، بعد از آن ابویوسف آن را خمیر نموده و امام محمد آن را پخت، اكنون عموم مردم از نانی كه امام محمد پخته است می خورند.

كتب فقهی احناف

كتب فقهی احناف در قرن دوم هجری توسط امام محمد شاگرد امام ابوحنیفه رحمهما الله نوشته شدند، اینها شش كتابند كه به علت شهرتی كه داشتند و به روایت ثقات از وی ثابت هستند به ظاهرالروایت و أصول معروف اند، كه عبارتند از: 1- المبسوط 2- الزیادات 3- الجامع الصغیر 4- الجامع الكبیر 5-  السیر الصغیر 6- السیر الكبیر. و كتب متون فقهی دیگر احناف از همین كتابها گرفته شده اند.

ثبوت فقه از قرآن

خداوند می فرماید: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (122) [التوبة : 122] شایسته نیست برای مؤمنان كه همگی (برای جهاد) بیرون روند، چرا از هرگروه بزرگ از میان ایشان گروه كوچكی خارج نمی شود، تا فقیه شوند در دین و تا بترسانند قوم خویش را زمانیكه برمی گردند به سوی قوم خویش، تا ایشان بترسند (و نافرمانی نكنند)

در این آیه خداوند فرمودند: «لِیَتَفَقَّهُوا» تفقه از باب تفعل است و اشاره است به اینكه با تكلف و تحمل مشقتها و سختی ها فقیه بودن در دین را حاصل كنند، زیرا كه انسان بدون تلاش و كوشش فقیه نمی گردد. علامه آلوسی رحمه الله می نویسد: « { لّیَتَفَقَّهُواْ فِى الدین } أی لیتكلفوا الفقاهة فیه فصیغة التفعل للتكلف ، ولیس المراد به معناه المتبادر بل مقاساة الشدة فی طلب ذلك لصعوبته فهو لا یحصل بدون جد وجهد» (تفسیر الألوسی - (7 / 403- المكتبة الشاملة).

دو گروه مجاهدین و فقهآء

در این آیه خداوند دو گروه را ذكر فرمودند 1- گروه مجاهدین 2- گروه فقهاء. برای سر بلندی اسلام در هر زمان به این دو گروه نیازمندیم، اگر مجاهدین و سرفروشان نباشند كفار بر مسلمانان تسلط می یابند وغلبه حاصل می كنند، اگر فقهاء وعلماء نباشند عموم مردم نمی دانند چگونه بر دین عمل كنند و مسائل دینی را نمی فهمند.

فقهاء و مجاهدین در حدیث

رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز سر بلندی اسلام و مسلمین را در موجود بودن این دو گروه قرار داده، چنانكه در حدیثی فرمودند: «مَنْ یُرِدْ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ وَلَا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِینَ یُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِینَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» (صحیح مسلم، بَاب قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی ظَاهِرِینَ عَلَى الْحَقِّ لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ). كسی كه الله به او اراده ی خیر بكند او را در دین فقیه می گرداند، و همیشه گروهی از مسلمین جهت اثبات حق می جنگند، و بر كسی كه با آنها دشمنی كند تا روز قیامت غالب هستند. غلبه ی مسلمانان به دو صورت است، اگرمسلمان واقعی باشند و صلاحیت و شایستگی داشته باشند، به اعتبار حكومت و سلطنت غالب می شوند، و اگر این صلاحیت را نداشته باشند، با دلیل و حجت همیشه غالب هستند.  

یادگیری فقه از عبادت افضل است

از ابن عباس رضی الله عنه روایت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «فَقِیهٌ أَشَدُّ عَلَى الشَّیْطَانِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ» قَالَ أَبُو عِیسَى هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ وَلَا نَعْرِفُهُ إِلَّا مِنْ هَذَا الْوَجْهِ مِنْ حَدِیثِ الْوَلِیدِ بْنِ مُسْلِمٍ (سنن الترمذی، بَاب مَا جَاءَ فِی فَضْلِ الْفِقْهِ عَلَى الْعِبَادَةِ) یك فقیه بر شیطان از هزار عابد شدیدتر است.

علت اینكه یك فقیه بر شیطان بسیار سخت است اینست كه فقیه از شیطان اطاعت نمی كند و دیگران را نیز از اطاعت شیطان باز می دارد و به راه دین راهنمائی می كند.

هر محدثی فقیه نیست

از زید بن ثابت رضی الله عنه روایت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِی فَبَلَّغَهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقِیهٍ وَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ زَادَ فِیهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَالنُّصْحُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَلُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ (سنن ابن ماجه، بَاب مَنْ بَلَّغَ عِلْمًا)

سبز و خرّم بگرداند الله شخصی را كه گفته ی مرا شنید و آن را (به دیگران) رسانید، بسیاری حمل كننده ی فقه وجود دارد كه فقیه نیستند، و بسیاری حمل كننده ی فقه هستند، (كه فقه را حمل می كنند) به سوی كسی كه او از وی فقیه تر است. علی بن محمد در این حدیث این را اضافه كرده كه: سه چیزاند كه بر آنها قلب هیچ شخص مسلمانی خیانت نمی كند (یعنی هر كس بر این سه چیز عمل كند قلبش صاف و بدون كینه می ماند) 1- خالص گردانیدن عمل فقط برای الله 2- خیر خواهی برای سران و پیشوایان (دینی و دنیوی) مسلمانان  3- لازم گرفتن جماعت مسلمانان (و راهی را غیر از راه آنان انتخاب نكردن). این حدیث را امام أحمد بن حنبل نیز در مسند خویش روایت كرده است.

از این حدیث معلوم می گردد كه بسیاری از محدثین هستند كه حدیث را روایت می كنند اما از آن مسائل فقهی كه در این حدیث نهفته است، بی خبراند و در ذهنشان نمی آید، لیكن فقیه مسائل زیادی را از همین حدیث استخراج می كند، پس معلوم شد كه هر محدث فقیه نیست و فقهآء معنای حدیث را بهتر می فهمند. چنانكه امام ترمذی رحمه الله در مبحث غسل میت می فرماید: «وَكَذَلِكَ قَالَ الْفُقَهَاءُ وَهُمْ أَعْلَمُ بِمَعَانِی الْحَدِیثِ (سنن الترمذی - بَاب مَا جَاءَ فِی غُسْلِ الْمَیِّتِ) یعنی فقهآء اینطور گفته اند (كه در غسل میت تعداد تعیین نشده) وفقهآء به معنای حدیث داناتراند. نیز حدیثی ترجیح دارد كه اهل علم بر آن حدیث عمل می كنند، حدیثی كه اهل علم بر آن عمل نمی كنند، گرچه از نظر سند صحیح باشد بر آن عمل نمی شود و ترجیح ندارد، امام ترمذی در مورد همین مسأله می نویسد: «وَالْعَمَلُ عَلَى هَذَا عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ» و نزد اهل علم عمل بر همین است.

اطاعت از فقهاء واجب است

خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (59)  [النساء : 59] ای مؤمنان از الله اطاعت كنید، و از رسول خدا اطاعت كنید، وصاحبان حكم را كه از شما هستند نیز اطاعت كنید، پس اگر با هم در مورد چیزی اختلاف كردید، آن را به خدا و رسول برگردانید، اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، آن (برگردانیدن اختلافات به خدا و رسول) بهتر است و به اعتبار نتیجه نیكوتر است.

در این آیه خداوند علاوه از اطاعت خدا و رسول به اطاعت اولی الأمر نیز دستور داده است، أولی الأمر یعنی كسانی كه حكم صادر می كنند، واینها دو گروه هستند: 1- حاكمان، كه در امور دنیوی حكم و دستور به دست آنهاست، لذا اطاعت از آنان در امور دنیوی به شرطی كه حكمشان خلاف شریعت نباشد واجب است. 2- علماء و فقهاء، كه در امور دینی حكم می دهند و مسأله دینی را بیان می كنند و فتوا صادر می كنند، لذا عمل بر حكم آنان نیز واجب است. چنانكه علامه ابن كثیر رحمه الله می نویسد: «وقال علی بن أبی طلحة، عن ابن عباس: { وَأُولِی الأمْرِ مِنْكُمْ } یعنی: أهل الفقه والدین. وكذا قال مجاهد، وعطاء، والحسن البصری، وأبو العالیة: { وَأُولِی الأمْرِ مِنْكُمْ } یعنی: العلماء. والظاهر -والله أعلم-أن الآیة فی جمیع أولی الأمر من الأمراء والعلماء، كما تقدم. (تفسیر ابن كثیر)

قاضی ثناء الله رحمه الله نیز می نویسد: «و كذا یشتمل الفقهاء والعلماء والمشائخ بل اولى لانهم ورثة الأنبیاء وخازنوا احكام اللّه واحكام رسوله» (التفسیر المظهرى ـ موافقا للمطبوع - (1 / 828).

پس ثابت شد كه اطاعت از فقهاء واجب است، و مسائلی كه فقهاء بیان نموده اند برگرفته از قرآن و سنت می باشند. چون این مسائل اجتهادی هستند و فهم و استعداد افراد با هم فرق دارند و برابر نیستند، لذا شاهد اختلافاتی در میان فقهاء هستیم و این اختلافات فقهی در زمان صحابه نیز وجود داشته، چنانكه این امر بر كسانی كه كتب حدیث را مورد مطالعه قرار داده اند، پوشیده نیست.

 

نتیجه گیری

در پایان نتیجه می گیریم كه فقه وسیله ایست برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، و همانطور كه جهت دریافت راه صحیح و درست در امور دنیوی به متخصصین فن مراجعه می كنیم، در امور دین نیز باید به متخصصین كه فقهاء می باشند مراجعه نموده و حل مسائل خود را از آنان جویا باشیم. ناگفته نماند كه در زمان حاضر مفتیان هستند كه با تلاش و جستجو از لابلای كتب فقهی پاسخگوی سوالات مردم هستند، و عموم مردم نیز باید به همین افراد جهت حل اختلافات مراجعه نمایند. اگر چنانچه یكی بگوید: من نیاز به كتب فقهی ندارم و مستقیماً از قرآن و حدیث مسائل را دریافت می كنم، به منزله ی اینست كه بگوید من نیازی به نان نانوائی ندارم خودم گندم میكارم، آبیاری می كنم، درو میكنم، خرمن كوبی می كنم،آرد می كنم، خمیرنموده و میپزم. در جواب می گوئیم این زحمات كه متحمل می شود برایش مبارك باد، اگر توان آن را دارد پس خودش فقیه است، اما همه ی مردم چنین توانائی و استعدادی را ندارند، پس لزوماً باید از همین نان و غذای آماده بخورند. وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

 

a.Sepahi بازدید : 8 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

 

زندگی نامه ی مبلغ اسلام مولانا محمد الیاس رحمة الله تعالی علیه

زندگی نامه ی مبلغ اسلام مولانا محمد الیاس رحمة الله تعالی علیه (قسمت اول)

تولد:

مولانا محمد الیاس رحمه الله در سال 1303 هجری قمری تولد یافت، دوران كودكی را در كاندهله و نظام الدین سپری نمود، پدرش مولانا محمد اسماعیل و مادرش بی بی صفیة نام داشت.

در آن زمان خاندان ایشان به تقوا و تدین معروف بود. مردان به جای خود زنان چنان به عبادت گذاری و شب بیداری و ذكر و تلاوت اشتغال داشتند كه داستانهایشان از تصور عموم بالاتر است.

تحصیلات ابتدائی:

مولانا محمد الیاس نیز حسب عرف و رواج خاندان مانند سایر كودكان برای فراگیری قرائت قرآن مجید وارد مكتب شد؛ قرآن مجید و كتب ابتدائی را در روستای خود خواند و قرآن مجید را نیز حفظ كرد. مولانا گاهی در نظام الدین نزد پدرش بود و گاهی به كاندهله نزد فامیلهای مادرش میرفت، چون برادر محترمش مولانا یحیی در گنگوه خدمت مولانا گنگوهی قرار گرفته بود، هنگامیكه به ده یا یازده سالگی رسید او را همراه با خود به گنگوه برد، در آنوقت گنگوه مركز علمآء و صلحاء قرار گرفته بود، و مردم در ضمن علوم دینی به علوم روحانی نیز به فیض می رسیدند. مولانا محمد الیاس در این ماحول مقدس مدت ده یا یازده سال باقی ماند.

بیعت و ارتباط با مولانا گنگوهی:

مولانا گنگوهی معمولا با بچه های خردسال و طلاب بیعت نمی كرد و می فرمود: زمان این كار بعد از فراغت تحصیل است. اما با توجه به احوال مخصوص مولانا محمد الیاس، در حق وی استثناء قائل شد و تقاضای بیعتش را پذیرفت. مولانا محمد الیاس می فرمود: «هرگاه ذكر می كردم، احساس ثقل (سنگینی) به من دست می داد». وقتی به حضرت گنگوهی اطلاع دادم ایشان فرمود: مولانا محمد قاسم نانوتوی، نزد حاجی امداد الله صاحب از همین احساس شكایت كرد. حاجی صاحب فرمود: خداوند جل جلاله از شما كار مهمی می گیرد.

بیماری و ترك تحصیل و آغاز مجدد:

مولانا رحمة الله علیه از ابتدا خیلی ضعیف و لاغر بود. در دوران اقامتش در گنگوه زیاد مریض می شد. به نوعی درد سر مبتلا گشت كه تا چندین ماه نمی توانست سرش را خم نماید، حتی سجده كردن برایش ناممكن شد. مولانا بنابه دستور طبیب معالج خود تا هفت سال كامل آب ننوشید، بعد از آن تا پنج سال به مقدار اندكی از آب اكتفا می كرد. به علت همین بیماری و مخصوصا ضعف اعصاب و مغز مجبور به ترك تحصیل شد، بطوریكه در آینده نیز امید آن نمی رفت، این امر موجب اندوه و نگرانی شدید مولانا گردید. وی در همین حال به ادامه ی تحصیل اصرار می ورزید، بالاخره بنا به اصرار مداوم وی، اجازه یافت كه مجددا به تحصیل علم بپردازد.

تكمیل درس حدیث:

در سال 1322 هجری قمری علامه رشید أحمد گنگوهی دار فانی را وداع گفت. مولانا محمد الیاس رحمه الله در سال 1326 هجری برای شركت در حلقه ی درس شیخ الهند علامه محمود حسن دیوبندی به دارالعلوم دیوبند تشریف برد و كتاب صحیح بخاری و سنن ترمذی را در محضر شیخ الهند استماع فرمود. چند سال بعد از شركت در درسهای دارالعلوم دیوبند، در ظرف چهار ماه از برادرش مولانا محمد یحیی مجددا دوره حدیث را به اتمام رسانید.

ارتباط با مولانا خلیل احمد و تكمیل سلوك:

بعد از وفات علامه رشید أحمد گنگوهی به خدمت شیخ الهند علامه محمود الحسن دیوبندی رسید، اما ایشان مشورت داد كه به محدث بزرگ علامه خلیل أحمد سهارنپوری (مؤلف بذل المجهود شرح ابی داود) مراجعه كند. مولانا محمد الیاس مطابق مشورت شیخ الهند با علامه سهارنپوری ارتباط برقرار كرد. و در پرتو راهنمائی های وی مراحل سلوك را طی نمود.

علاقه به عبادت و نوافل:

بعد از وفات علامه رشید احمد گنگوهی رحمة الله علیه اغلب ساكت و در حال مراقبه بود. شاید در طول روز یك الی دو جمله سخن می گفت. در آن زمان به عبادت و نوافل بسیار مشغول بود. از مغرب تا نزدیك عشآء مرتبا نوافل می خواند. در آن وقت سنش حدود 20 الی 25 سال بود.

احساسات مجاهدانه:

همراه با اوراد و اذكار و عبادات و نوافل از ابتدای زندگی قلبش مملو از محبت و علاقه شدید به جهاد بود، كسانی كه او را دیده بودند خیلی خوب می دانند كه هیچ مقطعی از زندگی اش از نیت و عزم و شوق جهاد، خالی نبود. در نتیجه همین احساسات بود كه بدست علامه شیخ الهند محمود الحسن بیعت جهاد نمود.

تدریس در مدرسه مظاهر العلوم:

در دوران تدریس در مظاهر العلوم اغلب همان كتابهائی را تدریس می كرد كه خودش قبلا نخوانده بود. زیرا بخاطر بیماری اش بعضی از كتابها از پیش وی مانده بود.اما مولانا با موفقیت این كتابها را تدریس می كرد. برای تدریس خیلی آمادگی می نمود. با توجه كامل شروح را مورد مطالعه قرار می داد.

ازدواج:

ازدواج مولانا محمد الیاس رحمة الله علیه در 6 ذیقعده سال 1330 روز جمعه با دختر دائی اش مولوی رؤف الحسن صورت گرفت،‌ عقد نكاح توسط برادرش مولانا محمد خوانده شد.

انتقال به نظام الدین:

در دهم ذیقعده سال 1334 مولانا محمد یحیی از دنیا رحلت كرد، حادثه ی وفات وی برای مولانا محمد الیاس بسیار سخت و طاقت فرسا بود. دو سال بعد از وفات مولانا محمد یحیی، برادر دیگر و بزرگترش مولانا محمد در سال 1336 ماه ربیع الثانی شب جمعه دیده از جهان فرو بست. وی جانشین پدرش در مسجد نظام الدین بود. در اینجا مدرسه ای بود كه پدرش آنرا تدسیس كرده بود. بیشتر بچه های «میوات» در آن درس می خواندند. این مدرسه با توكل و قناعت پیش می رفت.

دوستداران و اردتمندان خاندان از مولانا محمد الیاس مصرانه تفاضا كردند كه همینجا اقامت گزیند. و جایگاه پدر و برادرش را آباد نماید. همگی حضار قول دادند كه در زمینه خدمت و كمك به مدرسه كوتاهی نكنند. مولانا محمد الیاس با اصول و مقررات خود پیشنهاد مردم را پذیرفت، اما آمدن خود را به اجازه علامه خلیل احمد مشروط كرد. مولانا خلیل احمد رحمه الله به او اجازه داد كه در روستای نظام الدین اقامت گزیند.

مولانا الیاس هنوز به نظام الدین منتقل نشده بود كه ناگهان مریض شد، بعد از تندرستی «كاندهله» را به قصد «نظام الدین» ترك گفت. در آن زمان نظام الدین روستائی بود كه اطرافش فقط جنگل بود.

آغاز كار اصلاح و تعلیم در «میوات»:

در جنوب دهلی منطقه ای به نام میوات قرار دارد كه در آن سمت قوم «میو» زندگی می كنند. بر اثر غفلت طولانی مسلمانان و عدم توجه مبلغین، میواتها به حدی از جهل  و نادانی رسیده بودند كه بعد از آن مرحله ای بجز ارتداد باقی نمانده بود.

علاج اصلی تعلیم دین است:

مولانا محمد الیاس معتقد بود كه راه اصلاح میوات اینست كه جهل و بیسوادی آنها به وسیله ی نشر و پخش علم دین و تعلیم احكام و مسایل شریعت ریشه كن شود. مولانا محمد اسماعیل و مولانا محمد همین راه را اختیار كرده بودند. آنها فرزندان مردم میوات را در مدرسه خود تعلیم و آموزش داده برای اصلاح و ارشاد به میوات می فرستادند. اصلاحات كم و بیشی كه در میوات صورت گرفه بود، در نتیجه تلاش و كوشش تربیت یافتگان همین دو بزرگوار و از مدرسه آنها بود. اما مولانا محمد الیاس یك گام اساسی تر نهاد. او به این نتیجه رسید كه می بایست در خود منطقه میوات، مكاتب و مدارس را تأسیس نماید، تا در كار اصلاح تسریع و گستردگی ایجاد شده در اسرع زمان تحول انجام گیرد.

آغاز مكاتب:

مولانا به میوات تشریف برد، با توجه به اصرار و تأكید او و تلاش فراوان مردم یك باب مكتب گشایش یافت. اما میواتها به دلیل اینكه كشاورز بودند حاضر نمی شدند. فرزندانشان كار كشاورزی را ترك كرده كتاب را در بغل بگیرند. آنها هنوز قدر دین را نمی دانستند كه تا این حد آماده ایثار باشند بالاخره با تفهیم و نأكید فراوان مولانا، عده ای بچه های خود را به مكتب فرستادند. خلاصه كار به جائی رسید كه در منطقه میوات صدها مكتب دایر شد كه فرزندان مسلمین قرآن و تعلیمات دینی فرا می گرفتند.

مولانا محمد الیاس خدمت دین را بعنوان یك كار اجتماعی كه مسئولیت آن فقط بر دوش اجتماع و مردم است شروع نكرده بود. بلكه آنرا بعنوان كار خود، آغاز كرده بود و برای آن از فدا كردن هیچ چیزی دریغ نمی ورزید. یكبار شخصی مبلغی پول خدمت وی تقدیم كرد، و گفت این مبلغ مربوط به شخص شماست، آنرا در كار شخصی تان خرج فرمائید. مولانا فرمود: جناب محترم! اگر ما كار الله را كار خود نپنداریم، پس كدام كار را كار خود بپنداریم. این را بگفت و اشك در چشمانش حلقه زد، سپس آهی كشید و فرمود: آه! ما قدر حضرت رسول الله را بجا نیاوردیم.

آری، اصول مولانا همین بود، بهمین دلیل او در خدمات دینی میوات قبل از هر كس از اندوخته خویش مایه می گذاشت بعد از آن كمك مردم را تقبل می نمود.

حج دوم و تحول در جهت كار:

مولانا محمد الیاس در ماه شوال سال 1344 هجری برای دومین بار به مقصد حج روانه شد.در این سفر علامه خلیل احمد سهارنپوری نیز همراه بود. وقتی زمان اقامت در مدینه منوره به پایان رسید و آماده حركت شدند، مشاهده نمودند كه مولانا محمد الیاس به نگرانی و اضطراب عجیبی دچار شده است، به هیچ وجه راضی به ترك مدینه نبود. رفقاء سفر توقف نمودند.

 مولانا محمد الیاس می فرمود: كه در دوران اقامتم در مدینه منوره این كار دعوت و تبلیغ به من أمر شد كه:«ما از شما كار می گیریم.» به همین دلیل چند روزی در اضطراب و نگرانی گذراندم كه من ناتوان، چه كاری می توانم انجام بدهم. بالاخره مطلب را با یكی از عارفان در میان گذاشتم. او فرمود چرا نگران هستید؟ نفرموده اند كه شما كاری انجام می دهید بلكه گفته شده كه: «ما از شما كار می گیریم.» پس كار گیرنده كار خواهد گرفت. مولانا فرمود: از این سخن خیلی احساس آرامش نمودم. ایشان بعد از اقامت پنج ماه در حرمین در سیزدهم ربیع الثانی سال 1345 هجری به «كاندهله» هندوستان باز گشتند.

 

مختصری از كتاب «مولانا محمد الیاس رحمة الله علیه و نهضت دعوت و تبلیغ»

مؤلف: مولانا سید ابوالحسن ندوی

مترجم: مولانا محمد قاسم قاسمی

 

 

a.Sepahi بازدید : 8 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)
سلفی كیست؟ الحمد لله رب العالمین والعاقبة للمتقین و الصلاة و السلام علی رسوله محمد و علی آله و أصحابه و أهل بیته أجمعین. أما بعد: در این زمان علاوه بر مذاهب چهارگانه اهل سنت كه در دنیا رواج دارند، مذهب جدیدی پدید آمده ، كه به سلفی مشهور گشته است. پیروان این مذهب افرادی تندرو هستند، كه مذاهب دیگر را قبول ندارند، وآنها را به بدعت متهم نموده و راه غیر از قرآن و سنت می دانند، و تقلید از ائمه را حرام و ناجایز قرار می دهند، از اینجهت است كه به آنها غیر مقلد نیز گفته می شود. با توجه به اینكه اینجانب مدت ده سال است كه با این گروه در ارتباط هستم و در مورد بسیاری از مسائل به بحث و گفتگو پرداختیم، آنچه از این گروه دیدم و مسائلی كه به آن معتقد هستند، در این اوراق به رشته تحریر درمی آورم، تا پرده از چهره ی واقعی این گروه برداشته شود، وماهیت آنها بر همگان واضح گردد. سلفی می گوید: «ما از قرآن و سنت پیروی می كنیم». می گویم: لازمه ی این سخن اینست كه به نظر آنها مذاهب دیگر از قرآن و سنت پیروی نمی كنند، و تنها كسانی كه از قرآن و سنت پیروی می كنند این گروه اند. باید دانست كه این برای فریبكاری یك شعار قرار گرفته است، زیرا كه بقیه مذاهب نیز از قرآن و سنت دلیل می گیرند، لیكن در برخی مسائل حدیثی كه اهل یك مذهب از آن استدلال می گیرند، اهل مذهب دیگر از آن استدلال نمی گیرند بلكه از حدیث دیگر دلیل می گیرند. پس چگونه می توان گفت یك گروه عامل بر حدیث است و گروه دیگر برخلاف حدیث عمل می كند. سلفی می گوید: «ما بر حدیث صحیح عمل می كنیم و احادیثی كه شما بر آن عمل می كنید ضعیف هستند». می گویم: صدور حكم بر اینكه این حدیث صحیح است یا این حدیث ضعیف است، كار مجتهدان و متخصصان حدیث است، نه كار عموم مردم، یا كسی كه سواد سطحی دارد، یا مقداری مطالعه ی علمی دارد. و این یك أمر اجتهادی است و متفق علیه نیست، یعنی اینطور نیست كه اگر شخصی حكم داد كه این حدیث ضعیف است، همه محدثین و مجتهدین و علماء آن را ضعیف بدانند، ممكن است همین حدیث كه به نظر یك محدث و مجتهد ضعیف است، به نظر یك محدث و مجتهد دیگر صحیح باشد. بعضی فكر می كنند وقتی كه گفته می شود این حدیث صحیح است؛ یعنی، صد رد صد صحیح می باشد، و زمانی كه می گویند این حدیث ضعیف است یعنی صد در صد ضعیف می باشد. در حالیكه این اشتباه است (به زودی بحث مستقلی را در اینمورد خواهم نوشت ان شآء الله) بزرگترین مقتدای سلفیت در تصحیح و تضعیف احادیث شیخ ناصر الدین آلبانی است، كه در اینمورد سلفی ها از وی تقلید می كنند و با استناد به احادیثی كه شیخ آن احادیث را تصحیح یا تضعیف نموده احكام شرعی را ثابت یا غیر ثابت قرار می دهند . این در حالی است كه علمائی كه معاصر شیخ آلبانی بوده اند وی را قبول نداشته و با نظریاتش موافق نبوده اند. حتی در رد وی كتابهائی نوشته اند و این دَین را از گردن خود ادا نموده و ماهیتش را روشن نموده اند. از جمله كتابهائی كه علمای معاصر در رد شیخ آلبانی نوشته اند كتاب: «لامذهبیت» تألیف: دكتر محمد سعید رمضان بوطی، ترجمه فارسی اكبر مكرمی. «القول المقنع فی الرد علی الألبانی المبتدع» لأبی الفضل الشیخ عبدالله بن الصدیق. «الألبانی شذوذه و أخطاؤه» بقلم ارشد سلفی. «تناقضات الألبانی الواضحات» حسن بن علی السقاف را می توان نام برد. چون مرجع تقلید سلفی ها، به قول دكتر رمضان بوطی لامذهب، و به قول شیخ عبدالله بن صدیق مبتدع، و به قول ارشد سلفی دارای تك روی و اشتباه، و به قول حسن سقاف دارای تناقض گوئی بوده، لذا می بینیم كه مقلدین وی نیز دارای این صفات هستند و كسانی كه با این فرقه آشنائی كامل دارند به شرطی كه اهل مطالعه و تحقیق باشند كاملا این مطلب را درك می كنند. سلفی می گوید: «مذهب ما مذهب رسول الله است». می گویم: وقتی كه همه مذاهب چهارگانه از احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت اند، پس مذهب همه، مذهب رسول الله است؛ لیكن مذاهب دیگر به یك مجتهد منسوب اند، و مذهب سلفی به یك مجتهد منسوب نیست، بلكه هر شخصی از این گروه برای خود یك مجتهد است و آنچه از قرآن و حدیث فهمیده به عنوان مذهب رسول الله صلی الله علیه و سلم به افرادی كه از او تقلید می كنند، بیان می كند. لذا می بینیم كه هر شخصی از مجتهدین این گروه نظریه خاص خود را دارد كه با نظریه مجتهد دیگر فرق می كند. من در اینجا فقط به یك نمونه اشاره می كنم: در مسأله ی سه طلاق با یك لفظ، سلفی ها كلا از مذهب اهل سنت خارج شده اند و مذهب جدیدی اختیار نموده اند. (پس یا در این مسأله مذاهب چهارگانه ی اهل سنت، مذهب رسول الله را ترك نموده اند یا سلفی ها، ناگفته نماند كه سلفی ها در این مسأله با صحیح بخاری هم كاری ندارند و امام بخاری را هم تنها گذاشته اند، به بحث سه طلاق در همین سایت مراجعه كنید) سلفی می گوید: «ما سلفی هستیم؛ یعنی از اسلاف و گذشتگان پیروی می كنیم». می گویم: به این معنا كه از گذشتگان پیروی می كنیم، ما هم سلفی هستیم. سَلَفْ؛ یعنی، گذشته. خداوند می فرماید: «فُجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِینَ (56)» [الزخرف : 56] پس گردانیدیم ایشان را گذشتگان در عذاب و عبرتى برای آیندگان. علامه قرطبی رحمه الله می نویسد: «والسلف المتقدّم؛ ..... وسَلَفُ الرجُلِ : آباؤه المتقدّمون؛ والجمع أسلاف وسُلاَّف» . سلف؛ یعنی، گذشته ... سلف الرجل یعنی پدران گذشه وی؛ (الجامع لأحكام القرآن للقرطبی - (1 / 5033) واژه ی سَلَف در قرآن در چندین آیه آمده است كه به گذشته معنی می شود، كه عبارتند از: «فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ [البقرة : 275] وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ [النساء : 22] عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ [المائدة : 95] قُلْ لِلَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ [الأنفال : 38] ». «عن عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَیْرُ أُمَّتِی قَرْنِی ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ قَالَ عِمْرَانُ فَلَا أَدْرِی أَذَكَرَ بَعْدَ قَرْنِهِ قَرْنَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا ثُمَّ إِنَّ بَعْدَكُمْ قَوْمًا یَشْهَدُونَ وَلَا یُسْتَشْهَدُونَ وَیَخُونُونَ وَلَا یُؤْتَمَنُونَ وَیَنْذُرُونَ وَلَا یَفُونَ وَیَظْهَرُ فِیهِمْ السِّمَنُ (صحیح البخاری - (11 / 481) بَاب فَضَائِلِ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَنْ صَحِبَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَوْ رَآهُ مِنْ الْمُسْلِمِینَ فَهُوَ مِنْ أَصْحَابِهِ) عمران بن حصین رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: بهترین امت من اهل زمان من هستند، سپس كسانی كه به آنها نزدیك می شوند، (یعنی، تابعین) سپس كسانی كه به آنها نزدیك می شوند، (یعنی، تبع تابعین) عمران می فرماید: نمی دانم كه آنحضرت صلی الله علیه و سلم بعد از زمان خود دو قرن یا سه قرن را ذكر فرمود، سپس یقینا بعد از شما قومی می آید كه گواهی می دهند و از آنها گواهی طلب نمی گردد، و خیانت می كنند و امین قرار داده نمی شوند، و نذر می كنند و وفا نمی كنند، و در میان آنها فربهی ظاهر می شود. (یعنی به سوی دنیا میل می كنند)». اگر با استناد به این حدیث بگوئیم، صحابه، تابعین و تبع تابعین، أسلاف هستند، چون بهترین افراد این أمت قرار داده شدند، پس احناف هم سلفی هستند. چون امام ابوحنیفه تابعی است و اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و سلم را با چشم خود مشاهده نموده است. و احناف دارای مذهب مشخصی هستند كه از قرن دوم هجری كه خیر القرون است، تدوین شده است و تاكنون كه بیش از هزار سال از عمرش می گذرد هنوز پابرجا است و روز به روز بر رونقش افزوده می شود. فلله الحمد و المنة.
a.Sepahi بازدید : 4 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)
زندگی نامه شیخ الحدیث مولانا محمد زكریا رحمه الله زندگی نامه شیخ الحدیث مولانا محمد زكریا رحمه الله نام: مولانا محمد زكریا نام پدر: مولانا محمد یحیی، برادر مولانا محمد الیاس و مولانا محمد رحمهم الله. نام پدربزرگ: مولانا محمد اسماعیل كه عالمی با عمل و متقی و پرهیزگار بود. ولادت: مولانا محمد زكریا رحمه الله در سال 1315 هجری قمری شب 11 رمضان در كاندهله چشم به جهان گشود. عقیقه و نام گذاری: پدر محترمش هنگام ولادتش آنجا تشریف نداشت، چون روز هفتم به منزل رسید، فورا جهت تراشیدن موهایش اقدام نمود و هم وزن موهایش نقره صدقه نمود. دو نام برایش درنظر گرفته شد: یكی محمد موسی و دیگری محمد زكریا كه سر انجام به دومی مشهور گردید و در همان روز گوسفند عقیقه هم برایش ذبح شد. آغاز تعلیم: پدر بزرگوارش او را جهت خواندن قاعده بغدادیه در گنگوه پیش دكتر عبدالرحمان كه فردی نیك و صالح بود برد او بعد از فرا گرفتن قاعده بغدادیه و قرآن مجید به خواندن زیور بهشت و كتب ابتدائی فارسی آغاز نمود . سپس كتب درسی را پیش استادان ماهر و كتب دوره حدیث را پیش پدر محترمش خواند . بعدا علاوه بر ابن ماجه باقی مانده كتب دوره حدیث را مجددا از حضرت مولانا خلیل احمد سهارنپوری رحمه الله فرا گرفت و در انجام بدستش هم بیعت كرد و در تألیف بذل المجهود شرح ابوداود با ایشان كاملا همكاری داشت. تدریس: مولانا در سال 1335 هجری قمری در حوزه علمیه مظاهر العلوم سهارنپور به عنوان مدرس انتخاب گردید. در آنوقت وی 20 سال سن داشت و بنابر ذهانت و كوشش خود توانست طلاب را گرویده خود سازد و بعد از مدت كوتاهی كتب بزرگ جهت تدریس به وی محوّل گردید. حج: حضرت شیخ الحدیث موفق شد شش دفعه به زیارت بیت الله مشرف گردد. تصانیف: مولانا محمد زكریا رحمه الله در ضمن تدریس و تبلیغ به تألیف كتب ارزنده ای آغاز نمود و این برنامه از سال 1341 هجری آغاز گردید و تا پایان ادامه یافت و كتب بسیار نفیسی بعد از خود بطور یادگار گذاشت كه بعضی از آنها عبارتند از: تقاریر كتب حدیث، حالات زندگی پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم، خلفای راشدین، سلاطین بنی امیه، اصول حدیث علی مذهب الحنفیه، فضائل نبوی شرح ترمذی، اوجز المسالك شرح مؤطا امام مالك، تحفة الإخوان فی بیان احكام القرآن، المؤلّفات و المؤلّفین، فضائل اعمال، الكوكب الدرّی، لامع الدراری و غیره. سفر به افریقای جنوبی: هنگامیكه حضرت شیخ الحدیث رحمه الله به سن 86 سالگی رسید، بسیار ضعیف و لاغر شد، طوریكه تحرك و جابجایی برایش دشوار بود. اما با وجود آن باز هم با همین حالت تصمیم قطعی جهت مسافرت گرفت. حضرت مولانا رحمه الله به افریقا تشریف برد این سفر مولانا بسیار مؤثر قرار گرفت، بطوریكه جمع كثیری به افتتاح مدارس دینی و مكاتب قرآن و بنای مساجد پرداختند و بسیاری تصمیم قطعی گرفتند كه بچه های خود را جهت فرا گرفتن علوم دینی به ممالك دور و دراز بفرستند و دعوت و تبلیغ هم در جنوب افریقا راه اندازی شد. حضرت مولانا تمام ماه مبارك رمضان را در مسجد جامع «استینگر» كه در جنوب افریقا قرار گرفته است به اعتكاف نشست. افرادیكه در آغاز همراه حضرت مولانا رحمه الله در آن مسجد جامع نشستند خیلی زیاد بودند و كسانیكه تا پایان با وی باقی ماندند بیش از هزار نفر بودند. مسجد سه طبقه و پهناور و دارای حیاطی بزرگ و امكانات كافی بود. حضرت مولانا به بعضی از شهرهای دیگر افریقا نیز سفر مسافرت نمود و هركجا با استقبال بسیار گرم مواجه می گردید. و سر انجام در 21 شوال به «لوساكا» تشریف برد. سفر به انگلستان: حضرت مولانا با هیأت همراه در 24 شوال سال 1402 هجری قمری از «لوساكا» راهی انگلستان گردید . وقتی به فرودگاه می رفتند تقریبا 150 ماشین سواری برای بدرقه ی ایشان به راه افتادند. حضرت مولانا رحمه الله وقتی به سلامتی به «منچستر» رسیدند به دارالعلوم بولتن تشریف برده و نظام الاوقاتی در آن حوزه پیاده نمود و افراد زیادی جهت افتتاح و ختم قرآن مجید و بیعت گرد هم جمع شده بود. روزی كه مولانا می خواست مراجعت نماید، ثقریبا شش الی هفت هزار نفر گرد هم جمع شده بود، حضرت مولانا با هیأت همراه ، از فرودگاه «منچستر» به سلامتی در فرودگاه «هیتهرو» لندن رسید، از آنجا به فرودگاه بین المللی رفته و بر هواپیما سوار شده داخل هواپیما احرام بسته و به فرودگاه جدّه رسیدند. بیماری و مسافرت هندوستان: حضرت شیخ رحمه الله با وجود بیماری و ضعف، پانزدهم محرم سال 1402 هجری قمری ، عازم هندوستان گردید و مدت 20 روز در دهلی مقیم شد. در این ایام بیماریش شدت گرفت و حالش بسیار وخیم گردید و به بیمارستان انتقال داده شد وقتی از بیمارستان بیرون آمد به سهارنپور تشریف برد اگرچه حالش بهتر بود اما رضایت بخش نبود. سرانجام 18 ربیع الاول 1402 هجری قمری، با هیأت همراه از راه كراچی عازم جده شد و الحمد لله به سلامتی به مدینه منوره رسید و معالجه اش ادامه یافت. وفات: حضرت شیخ الحدیث بر اثر معالجه اندكی صحت یافت ، البته بسیار ضعیف بود و به مشكل می توانست در طول شبانه روز یكدفعه جهت نماز به مسجد تشریف ببرد، سرانجام یكبار به مسجد رفتن هم برایش دشوار شد. بعدا بر اثر شدت تب، غذا خوردن را هم ترك كرد و فقط به نوشیدن مایعات اكتفا نمود و تحت مداوای پزشكان ماهر قرار گرفت. همیشه لفظ الله ، یاحلیم، یاكریم، بر زبانش جریان داشت و عموما دكتر اسماعیل در كنارش بود . از تنگی نفس هم رنج می برد و هر لحظه حالش وخیم تر می گردید، پزشكان معالج هرچه كوشیدند، تدبیرشان به جائی نرسید و سرانجام ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه عصر چشم از جهان فرو بست. إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ . نماز جنازه اش بلافاصله بعد از نماز عشاء به امامت شیخ عبدالله زاحم، امام حرم، خوانده شد و جمع كثیری از مردم در نماز جنازه اش شركت داشتند سرانجام جنازه در جنّت البقیع ، در محوطه ی آرامگاههای اهل بیت كنار آرامگاه حضرت مولانا خلیل احمد سهارنپوری رحمه الله به خاك سپرده شد . پسرش مولانا طلحه و الحاج ابوالحسن در قبر فرود آمدند و بعد از گذاشتن ایشان، دهانه قبر را مسدود كردند. بعد از دفن، این جمله به گوش یكی از خلیفه های مجازش رسید كه «فتح له ابواب الجنّة الثمانیة» هشت در جنت برایش گشوده شد. خلاصه شد، از كتاب بزرگ مردان اندیشه و تاریخ . بخش سوم از صفحه 227 تا 241
a.Sepahi بازدید : 8 جمعه 22 آذر 1392 نظرات (0)
ﭼﻨﺪ ﺍﺯﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺻﺤﯿﺢ ﻧﺒﻮﯼ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ 1 - ﺍﻟﻀِّﯿَﺎﻓَﺔُ ﺛَﻠَﺎﺛَﺔُ ﺃَﯾَّﺎﻡٍ = ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ -2 ﻟَﺎ ﺗَﺤْﻠِﻔُﻮﺍ ﺑِﺂﺑَﺎﺋِﮑُﻢْ = ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﻧﮑﻨﯿﺪ 3 - ﻣَﻦْ ﮐَﺎﻥَ ﺣَﺎﻟِﻔًﺎ ﻓَﻠْﯿَﺤْﻠِﻒْ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ 4 - ﻣَﺎ ﻣِﻦْ ﺃَﺣَﺪٍ ﺃَﻏْﯿَﺮُ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻠَّﻪِ = ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﻏﯿﺮﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﻧﯿﺴﺖ 5 - ﻣَﺎ ﺃَﺣَﺪٌ ﺃَﺣَﺐَّ ﺇِﻟَﯿْﻪِ ﺍﻟْﻤَﺪْﺡُ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻠَّﻪِ = ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭﺳﺘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ -6 ﻟَﺎ ﯾَﺼْﻌَﺪُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻟَّﺎ ﺍﻟﻄَّﯿِّﺐُ = ﺟﺰ ﭼﯿﺰ ﭘﺎﮎ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ 7 - ﺇِﻧَّﮑُﻢْ ﺳَﺘَﺮَﻭْﻥَ ﺭَﺑَّﮑُﻢْ ﯾَﻮْﻡَ ﺍﻟْﻘِﯿَﺎﻣَﺔِ = ﻗﻄﻌﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ -8 ﺍﺷْﻔَﻌُﻮﺍ ﻓَﻠْﺘُﺆْﺟَﺮُﻭﺍ = ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ 9 - ﮐَﺎﻥَ ﺯَﮐَﺮِﯾَّﺎﺀُ ﻧَﺠَّﺎﺭًﺍ = ﺯﮐﺮﯾﺎ ﻧﺠّﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ 10 - ﻟَﺎ ﻫِﺠْﺮَﺓَ ﺑَﻌْﺪَ ﺍﻟْﻔَﺘْﺢِ = ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﺘﺢ ﻣﮑﻪ ﻫﺠﺮﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ 11 - ﺍﻟﺴَّﻔَﺮُ ﻗِﻄْﻌَﺔٌ ﻣِﻦْ ﺍﻟْﻌَﺬَﺍﺏِ = ﺳﻔﺮ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﺍﺯﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ 12 - ﺷَﻬْﺮَﺍ ﻋِﯿﺪٍ ﻟَﺎ ﯾَﻨْﻘُﺼَﺎﻥِ = ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﻋﯿﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ 13 - ﺍﻟْﮑَﻠْﺐُ ﺍﻟْﺄَﺳْﻮَﺩُ ﺷَﯿْﻄَﺎﻥٌ = ﺳﮓ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ 14 - ﺍﻟﺪِّﯾﻦُ ﺍﻟﻨَّﺼِﯿﺤَﺔُ = ﺩﯾﻦ ﺧﯿﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺳﺖ -15 ﺑَﺪَﺃَ ﺍﻟْﺈِﺳْﻠَﺎﻡُ ﻏَﺮِﯾﺒًﺎ = ﺍﺳﻼﻡ ﺑﯽ ﮔﺎﻧﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ 16 - ﺃَﺣْﻔُﻮﺍ ﺍﻟﺸَّﻮَﺍﺭِﺏَ = ﺳﺒﯿﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ -17 ﺃَﻭْﻓُﻮﺍ ﺍﻟﻠِّﺤَﻰ = ﺭﯾﺸﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ 18 - ﺇِﻥَّ ﻣِﻦْ ﺍﻟﺸِّﻌْﺮِ ﺣِﮑْﻤَﺔً = ﻗﻄﻌﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭﺩﺍﻧﺶ ﺍﻧﺪ 19 - ﻟَﺎ ﺗُﺴَﻤُّﻮﺍ ﺍﻟْﻌِﻨَﺐَ ﺍﻟْﮑَﺮْﻡَ = ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﻡ ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ 20 - ﻟَﻌْﻦُ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻦِ ﮐَﻘَﺘْﻠِﻪِ = ﻟﻌﻨﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺸﺘﻨﺶ ﺍﺳﺖ 21 - ﻣَﻦْ ﺭَﻣَﻰ ﻣُﺆْﻣِﻨًﺎ ﺑِﮑُﻔْﺮٍ ﻓَﻬُﻮَ ﮐَﻘَﺘْﻠِﻪِ = ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﮐﻔﺮ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺸﺘﻨﺶ ﺍﺳﺖ -22 ﻣَﻦْ ﺣَﻤَﻞَ ﻋَﻠَﯿْﻨَﺎ ﺍﻟﺴِّﻠَﺎﺡَ ﻓَﻠَﯿْﺲَ ﻣِﻨَّﺎ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺑﮑﺸﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ 23 - ﻣَﻦْ ﻏَﺸَّﻨَﺎ ﻓَﻠَﯿْﺲَ ﻣِﻨَّﺎ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ 24 - ﻟَﺎ ﺗَﺮْﻏَﺒُﻮﺍ ﻋَﻦْ ﺁﺑَﺎﺋِﮑُﻢْ = ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﻭﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ -25 ﻣَﻦْ ﺭَﻏِﺐَ ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﯿﻪِ ﻓَﻬُﻮَ ﮐُﻔْﺮٌ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻔﺮ ﺍﺳﺖ 26 - ﻣِﻦْ ﺍﻟْﮑَﺒَﺎﺋِﺮِ ﺷَﺘْﻢُ ﺍﻟﺮَّﺟُﻞِ ﻭَﺍﻟِﺪَﯾْﻪِ = ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮐﺒﯿﺮﻩ ﺍﺳﺖ 27 - ﺇِﯾَّﺎﮐُﻢْ ﻭَﻫَﯿْﺸَﺎﺕِ ﺍﻟْﺄَﺳْﻮَﺍﻕِ = ﺍﺯ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻭﺳﺮ ﻭﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎ ﺑﺮ ﺣﺬﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ 28 - ﺃَﺑْﻐَﺾُ ﺍﻟْﺒِﻠَﺎﺩِ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﺳْﻮَﺍﻗُﻬَﺎ = ﻣﺒﻐﻮﺽ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎﺳﺖ 29 - ﺇِﻥَّ ﻣِﻦْ ﺍﻟْﺒَﯿَﺎﻥِ ﺳِﺤْﺮًﺍ = ﯾﻘﯿﻨﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯﺳﺨﻨﺎﻥ ﺟﺎﺩﻭﺋﯽ ﺍﺳﺖ 30 - ﻧُﺼِﺮْﺕُ ﺑِﺎﻟﺼَّﺒَﺎ = ﻣﻦ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻕ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﯾﺎﺭﯼ ﺷﺪﻡ -31 ﺃُﻫْﻠِﮑَﺖْ ﻋَﺎﺩٌ ﺑِﺎﻟﺪَّﺑُﻮﺭِ = ﻋﺎﺩ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﻣﯽ ﻭﺯﺩﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ 32 - ﻟَﻘِّﻨُﻮﺍ ﻣَﻮْﺗَﺎﮐُﻢْ ﻟَﺎ ﺇِﻟَﻪَ ﺇِﻟَّﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ = ﺑﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﻟَﺎ ﺇِﻟَﻪَ ﺇِﻟَّﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ 33 - ﺍﻟﺼَّﺒْﺮُ ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﺼَّﺪْﻣَﺔِ ﺍﻟْﺄُﻭﻟَﻰ = ﺻﺒﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺎﺷﺪ 34 - ﻟَﺎ ﺗُﻠْﺤِﻔُﻮﺍ ﻓِﯽ ﺍﻟْﻤَﺴْﺄَﻟَﺔِ = ﺩﺭ ﮔﺪﺍﺋﯽ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ 35 - ﻟَﯿْﺲَ ﺍﻟْﻐِﻨَﻰ ﻋَﻦْ ﮐَﺜْﺮَﺓِ ﺍﻟْﻌَﺮَﺽِ = ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﺎﻻﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﯿﺴﺖ 36 - ﻣَﻦْ ﯾَﺴْﺘَﻌْﻔِﻒْ ﯾُﻌِﻔَّﻪُ ﺍﻟﻠَّﻪُ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﻃﻠﺐ ﻋﻔﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻭ ﭘﺎﮎ ﻭ ﻋﻔﯿﻒ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 37 - ﻣَﻦْ ﯾَﺴْﺘَﻐْﻦِ ﯾُﻐْﻨِﻪِ ﺍﻟﻠَّﻪُ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﻃﻠﺐ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 38 - ﻣَﻦْ ﯾَﺼْﺒِﺮْ ﯾُﺼَﺒِّﺮْﻩُ ﺍﻟﻠَّﻪُ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺻﺒﺮ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺎﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 39 - ﺍﻟْﺄَﻧْﺼَﺎﺭُ ﺷِﻌَﺎﺭٌ ﻭَﺍﻟﻨَّﺎﺱُ ﺩِﺛَﺎﺭٌ = ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺮﯾﻦ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻟﺒﺲ ﺭﻭ ﺍﻧﺪ 40 - ﻟَﻮْﻟَﺎ ﺍﻟْﻬِﺠْﺮَﺓُ ﻟَﮑُﻨْﺖُ ﺍﻣْﺮَﺃً ﻣِﻦْ ﺍﻟْﺄَﻧْﺼَﺎﺭِ = ﺍﮔﺮ ﻫﺠﺮﺕ ﻧﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﻡ 41 - ﺍﻟﺪُّﻧْﯿَﺎ ﻣَﺘَﺎﻉٌ = ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ -42 ﺧَﯿْﺮُ ﻣَﺘَﺎﻉِ ﺍﻟﺪُّﻧْﯿَﺎ ﺍﻟْﻤَﺮْﺃَﺓُ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺔُ = ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﻥ ﻧﯿﮏ ﺍﺳﺖ 43 - ﻣَﻄْﻞُ ﺍﻟْﻐَﻨِﯽِّ ﻇُﻠْﻢٌ = ﺗﺄﺧﯿﺮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺪﻫﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻇﻠﻢ ﺍﺳﺖ 44 - ﺛَﻤَﻦُ ﺍﻟْﮑَﻠْﺐِ ﺧَﺒِﯿﺚٌ = ﭘﻮﻝ ﻭﻗﯿﻤﺖ ﺳﮓ ﭘﻠﯿﺪ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ 45 - ﻣَﻬْﺮُ ﺍﻟْﺒَﻐِﯽِّ ﺧَﺒِﯿﺚٌ = ﭘﻮﻝ ﺯﻧﺎ ﭘﻠﯿﺪ ﻭﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ 46 - ﮐَﺴْﺐُ ﺍﻟْﺤَﺠَّﺎﻡِ ﺧَﺒِﯿﺚٌ = ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺣﺠﺎﻣﺘﮕﺮ ﭘﻠﯿﺪ ﻭﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ 47 - ﮐُﻞُّ ﻣُﺴْﮑِﺮٍ ﺣَﺮَﺍﻡٌ = ﻫﺮ ﻧﺸﻪ ﺁﻭﺭﯼ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ 48 - ﮐُﻞُّ ﻣُﺴْﮑِﺮٍ ﺧَﻤْﺮٌ = ﻫﺮ ﻧﺸﻪ ﺁﻭﺭﯼ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ 49 - ﺍﺷْﺮَﺑُﻮﺍ ﻓِﯽ ﺍﻟْﺄَﺳْﻘِﯿَﺔِ ﮐُﻠِّﻬَﺎ = ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﻣﺸﮑﻬﺎ ﻭﻇﺮﻭﻑ ﺑﻨﻮﺷﯿﺪ -50 ﻟَﺎ ﺗَﺸْﺮَﺑُﻮﺍ ﻣُﺴْﮑِﺮًﺍ = ﭼﯿﺰ ﻧﺸﻪ ﺁﻭﺭ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ 51 - ﺍﻟْﺈِﯾﻤَﺎﻥُ ﺑِﻀْﻊٌ ﻭَﺳِﺘُّﻮﻥَ ﺷُﻌْﺒَﺔً = ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﺼﺖ ﻭﺍﻧﺪﯼ ﺷﻌﺒﻪ ﺩﺍﺭﺩ -52 ﺍﻟْﺤَﯿَﺎﺀُ ﺷُﻌْﺒَﺔٌ ﻣِﻦْ ﺍﻟْﺈِﯾﻤَﺎﻥِ = ﺣﯿﺎﺀ ﺷﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ 53 - ﺁﯾَﺔُ ﺍﻟْﺈِﯾﻤَﺎﻥِ ﺣُﺐُّ ﺍﻟْﺄَﻧْﺼَﺎﺭِ = ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ -54 ﺁﯾَﺔُ ﺍﻟﻨِّﻔَﺎﻕِ ﺑُﻐْﺾُ ﺍﻟْﺄَﻧْﺼَﺎﺭِ = ﮐﯿﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﻧﻔﺎﻕ ﺍﺳﺖ -55 ﺳِﺒَﺎﺏُ ﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻢِ ﻓُﺴُﻮﻕٌ = ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻓﺴﻖ ﺍﺳﺖ 56 - ﺍﻟْﺈِﯾﻤَﺎﻥُ ﻓِﯽ ﺃَﻫْﻞِ ﺍﻟْﺤِﺠَﺎﺯِ = ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻫﻞ ﺣﺠﺎﺯ ﺍﺳﺖ 57 - ﻟَﺎ ﺷَﺨْﺺَ ﺃَﻏْﯿَﺮُ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻠَّﻪِ = ﻫﯿﭻ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯﺍﻟﻠﻪ ﻏﯿﺮﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﻧﯿﺴﺖ 58 - ﻟَﺎ ﺷَﺨْﺺَ ﺃَﺣَﺐُّ ﺇِﻟَﯿْﻪِ ﺍﻟْﻌُﺬْﺭُ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻠَّﻪِ = ﻫﯿﭻ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ 59 - ﻟَﺎ ﺷَﺨْﺺَ ﺃَﺣَﺐُّ ﺇِﻟَﯿْﻪِ ﺍﻟْﻤِﺪْﺣَﺔُ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻠَّﻪِ = ﻫﯿﭻ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ -60 ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺤَﯿَﺎﺀَ ﻣِﻦْ ﺍﻟْﺈِﯾﻤَﺎﻥِ = ﯾﻘﯿﻨﺎ ﺣﯿﺎﺀ ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ 61 - ﺍﻟْﺒِﺮُّ ﺣُﺴْﻦُ ﺍﻟْﺨُﻠُﻖِ = ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺧﻼﻕ ﻧﯿﮏ ﺍﺳﺖ 62 - ﺇِﯾَّﺎﮐُﻢْ ﻭَﺍﻟﻈَّﻦَّ = ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺣﺬﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ -63 ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻈَّﻦَّ ﺃَﮐْﺬَﺏُ ﺍﻟْﺤَﺪِﯾﺚِ = ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﺳﺖ -64 ﺍﺗَّﻖِ ﺩَﻋْﻮَﺓَ ﺍﻟْﻤَﻈْﻠُﻮﻡِ = ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯼ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ 65 - ﻟَﺎ ﯾَﺪْﺧُﻞُ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻗَﺘَّﺎﺕٌ = ﺳﺨﻦ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ -66 ﮐُﻞُّ ﻣَﻌْﺮُﻭﻑٍ ﺻَﺪَﻗَﺔٌ = ﻫﺮ ﻧﯿﮑﯽ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﺳﺖ 67 - ﻟَﺎ ﯾَﺪْﺧُﻞُ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻗَﺎﻃِﻊٌ = ﻗﻄﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺧﻮﯾﺸﺎﻭﻧﺪﯼ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ 68 - ﻣَﻦْ ﻟَﺎ ﯾَﺮْﺣَﻢُ ﻟَﺎ ﯾُﺮْﺣَﻢُ = ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺣﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺭﺣﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ 69 - ﺇِﻥَّ ﺍﻟﺼِّﺪْﻕَ ﯾَﻬْﺪِﯼ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﺒِﺮِّ = ﻗﻄﻌﺎ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 70 - ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺒِﺮَّ ﯾَﻬْﺪِﯼ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔِ = ﻗﻄﻌﺎ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 71 - ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﮑَﺬِﺏَ ﯾَﻬْﺪِﯼ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﻔُﺠُﻮﺭِ = ﻗﻄﻌﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 72 - ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﻔُﺠُﻮﺭَ ﯾَﻬْﺪِﯼ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻨَّﺎﺭ = ﻗﻄﻌﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺗﺶ )ﺟﻬﻨﻢ ( ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 73 - ﮐُﻮﻧُﻮﺍ ﻋِﺒَﺎﺩَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﺧْﻮَﺍﻧًﺎ = ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ 74 - ﻟَﺎ ﯾَﺪْﺧُﻞُ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻗَﺘَّﺎﺕٌ = ﺳﺨﻦ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ 75 - ﮐُﻠُّﮑُﻢْ ﺭَﺍﻉٍ = ﻫﻤﻪ ﺗﺎﻥ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻫﺴﺘﯿﺪ 76 - ﺃَﺳْﺮِﻋُﻮﺍ ﺑِﺎﻟْﺠَﻨَﺎﺯَﺓِ = ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺷﺘﺎﺏ ) ﺑﻘﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ( ﺑﺒﺮﯾﺪ 77 - ﻣِﻨًﻰ ﮐُﻠُّﻬَﺎ ﻣَﻨْﺤَﺮٌ = ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻨﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺳﺖ -78 ﺍﻟﺴَّﻌْﯽُ ﺑَﯿْﻦَ ﺍﻟﺼَّﻔَﺎ ﻭَﺍﻟْﻤَﺮْﻭَﺓِ ﺗَﻮٌّ = ﺳﻌﯽ ﺑﯿﻦ ﺻﻔﺎ ﻭ ﻣﺮﻭﻩ ﻃﺎﻕ ﺍﺳﺖ 79 - ﺍﻟﻄَّﻮَﺍﻑُ ﺗَﻮٌّ = ﻃﻮﺍﻑ ﻃﺎﻕ ﺍﺳﺖ 80 - ﻋَﺮَﻓَﺔُ ﮐُﻠُّﻬَﺎ ﻣَﻮْﻗِﻒٌ = ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺮﻓﺎﺕ ﻣﺤﻞ ﺗﻮﻗﻒ ﺍﺳﺖ 81 - ﺟَﻤْﻊٌ ﮐُﻠُّﻬَﺎ ﻣَﻮْﻗِﻒٌ = ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺰﺩﻟﻔﻪ ﻣﺤﻞ ﺗﻮﻗﻒ ﺍﺳﺖ 82 - ﺍﻟِﺎﺳْﺘِﺠْﻤَﺎﺭُ ﺗَﻮٌّ = ﺑﺎﺳﻨﮓ ﺍﺳﺘﻨﺠﺎ ﺯﺩﻥ ﻃﺎﻕ ﺍﺳﺖ 83 - ﺭَﻣْﯽُ ﺍﻟْﺠِﻤَﺎﺭِ ﺗَﻮٌّ = ﺭﯾﮓ ﺟﻤﺮﺍﺕ ﻃﺎﻕ ﺍﺳﺖ 84 - ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡُ ﻟِﯿُﺆْﺗَﻢَّ ﺑِﻪِ = ﯾﻘﯿﻨﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﺷﻮﺩ 85 - ﻟَﺎ ﺗُﺒَﺎﺩِﺭُﻭﺍ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡَ = ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻠﻮ ﻧﺰﻧﯿﺪ 86 - ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡُ ﺟُﻨَّﺔٌ = ﯾﻘﯿﻨﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﭙﺮ ﺍﺳﺖ 87 - ﺍﻟﺘَّﺴْﺒِﯿﺢُ ﻟِﻠﺮِّﺟَﺎﻝِ = ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﺳﺖ -88 ﺍﻟﺘَّﺼْﻔِﯿﻖُ ﻟِﻠﻨِّﺴَﺎﺀِ = ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ -89 ﺃَﺗِﻤُّﻮﺍ ﺍﻟﺮُّﮐُﻮﻉَ ﻭَﺍﻟﺴُّﺠُﻮﺩَ = ﺭﮐﻮﻉ ﻭﺳﺠﺪﻩ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﯿﺪ 90 - ﺳَﻮُّﻭﺍ ﺻُﻔُﻮﻓَﮑُﻢْ = ﺻﻔﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ 91 - ﺻَﻠَﺎﺓُ ﺍﻟﻠَّﯿْﻞِ ﻣَﺜْﻨَﻰ ﻣَﺜْﻨَﻰ = ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺩﻭﺭﮐﻌﺘﯽ ﺩﻭﺭﮐﻌﺘﯽ ﺍﺳﺖ 92 - ﺃَﻭْﺗِﺮُﻭﺍ ﻗَﺒْﻞَ ﺍﻟﺼُّﺒْﺢِ = ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﻭﺗﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ 93 - ﻟَﺎ ﺗُﺼَﻠُّﻮﺍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﻘُﺒُﻮﺭِ = ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻗﺒﺮﻫﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ 94 - ﻟَﺎ ﺻَﻠَﺎﺓَ ﻟِﻤَﻦْ ﻟَﻢْ ﯾَﻘْﺮَﺃْ ﺑِﻔَﺎﺗِﺤَﺔِ ﺍﻟْﮑِﺘَﺎﺏِ = ﻧﻤﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ 95 - ﺇِﻥَّ ﻓِﯽ ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓِ ﺷُﻐْﻠًﺎ = ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺸﻐﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ -96 ﺇِﻥَّ ﺗَﺴْﻮِﯾَﺔَ ﺍﻟﺼَّﻒِّ ﻣِﻦْ ﺗَﻤَﺎﻡِ ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓِ = ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﺻﻒ ﺍﺯ ﺗﮑﻤﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ 97 - ﺃَﯾُّﮑُﻢْ ﺃَﻡَّ ﺍﻟﻨَّﺎﺱَ ﻓَﻠْﯿُﻮﺟِﺰْ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ 98 - ﻣَﻦْ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟْﺒَﺮْﺩَﯾْﻦِ ﺩَﺧَﻞَ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻋﺼﺮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ 99 - ﺃَﺭْﺿُﻮﺍ ﻣُﺼَﺪِّﻗِﯿﮑُﻢْ = ﺻﺪﻗﻪ ﮔﯿﺮﻧﺪﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ 100 - ﮐُﻞُّ ﻣَﻌْﺮُﻭﻑٍ ﺻَﺪَﻗَﺔٌ = ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻧﯿﮑﯽ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﺳﺖ 101 - ﺍﻟْﯿَﺪُ ﺍﻟْﻌُﻠْﯿَﺎ ﺧَﯿْﺮٌ ﻣِﻦْ ﺍﻟْﯿَﺪِ ﺍﻟﺴُّﻔْﻠَﻰ = ﺩﺳﺖ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ 102 - ﺃَﻧَّﺎ ﻟَﺎ ﻧَﺄْﮐُﻞُ ﺍﻟﺼَّﺪَﻗَﺔَ = ﻗﻄﻌﺎ ﻣﺎ ﺻﺪﻗﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ 103 - ﺗَﺴَﺤَّﺮُﻭﺍ = ﺳﺤﺮﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ -104 ﺇِﻥَّ ﻓِﯽ ﺍﻟﺴُّﺤُﻮﺭِ ﺑَﺮَﮐَﺔً = ﯾﻘﯿﻨﺎ ﺩﺭ ﺳﺤﺮﯼ ﺑﺮﮐﺖ ﺍﺳﺖ 105 - ﺍﻟﺼِّﯿَﺎﻡُ ﺟُﻨَّﺔٌ = ﺭﻭﺯﻩ ﺳﭙﺮ ﺍﺳﺖ 106 - ﺃَﺣَﺐُّ ﺍﻟﺼِّﯿَﺎﻡِ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻِﯿَﺎﻡُ ﺩَﺍﻭُﺩَ = ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭﻧﺰﺩ ﺍﻟﻠﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﻭﺩ ﺍﺳﺖ -107 ﺍﻟْﺤَﺮْﺏُ ﺧَﺪْﻋَﺔٌ = ﺟﻨﮓ ﻧﯿﺮﮒ ﺍﺳﺖ 108 - ﻣَﻦْ ﻗُﺘِﻞَ ﺩُﻭﻥَ ﻣَﺎﻟِﻪِ ﻓَﻬُﻮَ ﺷَﻬِﯿﺪٌ = ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯﻣﺎﻟﺶ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﺳﺖ 109 - ﯾَﺴِّﺮُﻭﺍ ﻭَﻟَﺎ ﺗُﻌَﺴِّﺮُﻭﺍ = ﺁﺳﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ 110 - ﺳَﮑِّﻨُﻮﺍ ﻭَﻟَﺎ ﺗُﻨَﻔِّﺮُﻭﺍ = ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻭ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ 111 - ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺑُﻌِﺜْﺘُﻢْ ﻣُﯿَﺴِّﺮِﯾﻦَ = ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺷﻤﺎ ﺁﺳﺎﻧﮕﯿﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ 112 - ﻟَﻢْ ﺗُﺒْﻌَﺜُﻮﺍ ﻣُﻌَﺴِّﺮِﯾﻦَ = ﺷﻤﺎ ﺳﺨﺖ ﮔﯿﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﯾﺪ . 113 - ﺍﻟْﻌَﯿْﻦُ ﺣَﻖٌّ = ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻢ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ 114 - ﻟِﮑُﻞِّ ﺩَﺍﺀٍ ﺩَﻭَﺍﺀٌ = ﻫﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭﺋﯽ ﺩﺍﺭﺩ 115 - ﮐَﻔَّﺎﺭَﺓُ ﺍﻟﻨَّﺬْﺭِ ﮐَﻔَّﺎﺭَﺓُ ﺍﻟْﯿَﻤِﯿﻦِ = ﮐﻔﺎﺭﻩ ﻧﺬﺭ ﮐﻔﺎﺭﻩ ﻗﺴﻢ ﺍﺳﺖ 116 - ﻟَﺎ ﺗَﻨْﺬِﺭُﻭﺍ = ﻧﺬﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ 117 - ﺍﻟْﻮِﺗْﺮُ ﺭَﮐْﻌَﺔٌ ﻣِﻦْ ﺁﺧِﺮِ ﺍﻟﻠَّﯿْﻞِ = ﻭﺗﺮ ﯾﮏ ﺭﮐﻌﺖ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺷ
a.Sepahi بازدید : 12 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)
به گزارش خبرآنلاین، مهدی تدین مدیرکل دفتر روابط عمومی و همکاریهای بین الملل سازمان ثبت احوال کشور با اعلام این خبر گفت: نام محمد 2484715 بار در پایگاه اطلاعات جمعیت کشور به ثبت رسیده و نامهای احمد با تعداد فراوانی 759365 ، رحیم 150469 ، یاسین 82451 ، نعمت 23872 ، نبی 17656 و بشیر 15368 بار از فراوانترین نام‌های حضرت محمد است که به ثبت رسیده اند. وی همچنین نامهای رئوف با تعداد فراوانی 5797 ، سراج 1855 ، شاهد 1124 ، شهید 556 ، نذیر 511 ، شمس 399 ، منیر 328 ، مبشر 190 ، رسول 184 و داعی 3 بار از دیگر نام‌های پیامبر عنوان کرد که در پایگاه اطلاعات جمعیت سازمان ثبت احوال کشور به ثبت رسیده اند. تدین با بیان اینکه نامهای مصطفی با فراوانی 406450 و امین با فراوانی 201073 بار از القاب ایشان است که در این پایگاه به ثبت رسیده، افزود: نام ابوالقاسم نیز که از کنیه‌های حضرت محمد است 95162 بار در پایگاه اطلاعات جمعیت سازمان ثبت احوال کشور به ثبت رسیده است. وی در ادامه فراوانی نامهایی که در ترکیب با نام محمد هستند و در این پایگاه به ثبت رسیده اند را نیز بیان کرد که شامل: امیرمحمد 211436 ، سیدمحمد 129053 ، علی‌محمد 95677 ، نورمحمد 34806 ، گل‌محمد 22044 ، شیرمحمد 17387 ، عبدالمحمد 12831 ، جان محمد 12290 ، یارمحمد 12122 ، میرزامحمد 10707 ، حاجی‌محمد 9348 ، عیدمحمد 8595 ، تاج‌محمد 8337 ، غلام‌محمد 8127 ، ملک‌محمد 7980 ، علیمحمد 7329 ، درمحمد 7293 ، ولی‌محمد 7279 ، میرمحمد 7077 ، سیدامیرمحمد 6811 ، آقامحمد 6760 ، قربان‌محمد 6604 ، خان‌محمد 6293 ، دوست‌محمد 5497 ، دادمحمد 5259 ، کربلایی‌محمد 5135 ، دین‌محمد 4516 ، عیدی‌محمد 4209 ، فیض‌محمد 4201 ، مشهدی محمد4063 ، حجی‌محمد 3297، پیرمحمد 3886 ، صیدمحمد 8650 ، ارازمحمد 8635 ، شاه محمد 3781 ، خیرمحمد 3307 ، آقامحمد 2819 ، برات‌محمد 2779 ، لال‌محمد 2765 ، صفر محمد 2656 ، نظر محمد 2638 ، فقیر محمد 2629 و مراد محمد 2665است.
a.Sepahi بازدید : 11 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)
اقبال محمد الاسد، زن مسلمان ۲۰ ساله فلسطینی جوان ترین پزشک جهان است که نام خود را در کتاب گینس ثبت کرده است. به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از «اوما»، اقبال محمد الاسد، زن مسلمان 20 ساله فلسطینی جوان ترین پزشک جهان است که تا کنون دو بار نام خود را در کتاب گینس ثبت کرده است؛ بار نخست به دلیل این که دوران دبیرستان را در سن 13 سالگی به پایان رسانده و بار دوم به این خاطر که در سن بیست سالگی تحصیلات دانشگاهی را در رشته پزشکی تمام کرد. این زن مسلمان فلسطینی با اهتمام به پایان رساندن سریع تحصیلات دانشگاهی خود می خواست ثابت کند که قصه زنان فلسطینی فقط روایت اشک و خون نیست و آنها در سخت ترین شرایط حصر و مبارزه می توانند بهترین باشند. جالب است بدانیم میلیون ها جوان فلسطینی از حداقل ترین امکانات آموزشی محروم هستند و از همین رو مجبور به ترک تحصیل هستند.
a.Sepahi بازدید : 6 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)
شهر «سدلیک» در کشور چک واقع شده است. در این شهر کلیسایی وجود دارد که مانند دیگر کلیساها یا ساختمان ها از آجر، سنگ، سیمان، چوب و فلز ساخته نشده بلکه از استخوان های مسلمانان ساخته شده است. گفتنی است در سال ۱۲۱۸ میلادی یعنی حدود 800 سال پیش، رهبر مسیحیان آن زمان یا به اصطلاح پاپ وقت، برای نشان دادن قدرت و غرور خود دستور داد این کلیسا را از استخوان های مسلمانانی که برای ساخت این کلیسا کشته شده بودند، بسازند. شایان ذکر است در ساخت این کلیسای عجیب، استخوان های بیش از چهل هزار مسلمان به کار رفته است. نکته جالب اینجاست که با وجود چنین کلیسایی در مهد اروپا که مدعی دفاع از حقوق بشر و آزادی است، مسیحیان می گویند مسلمانان تروریست هستند لذا باید به بهانه مبارزه با تروریسم به کشورهای مختلف اسلامی همچون عراق، افغانستان، پاکستان و غیره حمله پیشدستانه کنیم و به آنان امان ندهیم. در پایان تنها مطلبی که قابل ذکر است این است که به واقع چه تفاوت فاحشی وجود دارد بین محبت حضرت عیسی مسیح (ع) که در دین مبین اسلام اوصاف ایشان آمده، با محبتی و آموخته هایی که مسیحیان امروز از کتاب مقدس آموخته اند و آن را اجرا می کنند. منبع : اخبار جهان اسلام
a.Sepahi بازدید : 25 پنجشنبه 10 اسفند 1391 نظرات (1)
یحیی ـ علیه السلام ـ به تصویر قرآن {یا یحْیى خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَینَاهُ الْحُکمَ صَبِیا (١٢) وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکاةً وَکانَ تَقِیا} [1] (مریم: 13-12). ذکر یحیی علیه السلام در قرآن ؛
a.Sepahi بازدید : 20 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)
شمایل زیبای پیامبر (صلی الله علیه وسلم) امّ مَعبَد خُزاعی، رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- را که در مسیر مهاجرت از مکه به مدینه از کنار خیمهٔ او گذشتند، برای شوهرش چنین توصیف می‌کند: زیبایی‌اش چشمگیر بود، سیمایش نورانی و چهره‌اش درخشنده؛ و مردی خوش‌اخلاق و نیک‌سیرت بود. اندامش را بزرگی شکم یا بزرگی سر معیوب نگردانیده بود. کوچکی سر نیز اندامش را نامتناسب نساخته بود. خوش‌اندام و خوشروی بود. چشمانی سیاه و مژگانی بلند داشت. صدایی گرم و گردنی افراشته داشت. چشمانی گیرا و سورمه کشیده، ابروانی مانند کمان داشت که در عین حالبه هم پیوسته بودند. گیسوانش سیاه فام بود. وقتی سکوت می‌کرد، وقارش دو چندان می‌شد؛ و چون لب به سخن باز می‌کرد آراستگی و مهابتش افزون می‌گردید. از دور، زیباترین و خوش‌سیماترینمردم به نظر می‌آمد؛ و از نزدیک، نیکوترین و شیرین‌ترین مردم جلوه می‌کرد. گفتارش شیرین و دلچسب بود. به اندازه سخن می‌گفت؛ نه کم و نه زیاد، و چنان بود که گویی گفتارش رشتههای مروارید و گوهر بودند که سرازیر می‌شدند. میانه بالا بود. نه کوتاهی قدش اندام او را از چشم‌نوازی باز می‌داشت، و نه بلندی قامتش قد و بالای او را از دل‌انگیزی می‌انداخت. شاخه‌ای سبز و پرطراوت بود که درمیان هر دو شاخهٔ دیگری که قرار می‌گرفت، از هر سه متناسب‌تر، و از هر سه نیکومنظرتر بود. همراهانی داشت که پیرامونش حلقه زده بودند؛ هرگاه سخنی می‌گفت، به سخنش گوش جان می‌سپردند، و هرگاه فرمانی صادر میکرد، از جان و دل فرمانش را می‌بردند. همه گوش به فرمان، و همگان پیوسته طالب دیدارش بودند، و همواره پیرامونش گرد می‌آمدند. هیچگاه چهره درهم نمی‌کشید، و هرگز کسی را تحقیر نمی‌کرد و کوچک نمی‌شمرد [1] . علی‌بن ابی طالب در مقام توصیف شمایل رسول‌خدا - صلى الله علیه وسلم - چنین می‌گوید: «نه زیاده از حد بلند بالا بودند، و نه بیش از اندازه کوتاه قد؛ میانه بالا بودند و خوش‌اندام، گیسوانشان نه چندان درهم فشرده و فِرخورده بود، و نه چندانآویخته و فروهشته؛ خوش حالت و آراسته بود، نه بسیار فربه و تنومند بودند، و نه صورتشان کاملاً گرد بود؛ در عین حال، صورتشان تمایل به گردی داشت. سپید و گندمگون بودند، و چشمانی درشت و بادامی با مژگان بلند داشتند. درشت اندام و قوی هیکل بودند، و عضلات و مفاصلی ورزیده داشتند. از زیر چانه تا روی نافشان پُرموی بود، اما بقیهٔ بالاتنهٔ ایشان بی‌موی بود.دستان و پاهایشان ستبر و درشت بود. وقتی راه می‌رفتند، بسرعت گام برمی‌‌داشتند چنانکه گویی در سرازیری قرار گرفته بودند. هنگامی که رو به سوی کسی می‌کردند با تمامی اندامشان به سوی او برمی‌گشتند. میان دو کتف ایشان مُهر نبوت مشهود بود، همچنانکه ایشان نگین انگشتری نبوت و آخرین پیامبر خدا بودند. از همهٔ مردم بخشنده‌تر؛ و از همهٔ مردم دلیرتر و با شهامت‌تر؛ و از همهٔ مردم صریح‌تر و راستگوتر؛ و از همهٔ مردم وفادارتر؛ و از همه متواضع‌تر، و از همه خوش محضرتر بودند. هر کس ایشان را برای نخستین بار می‌دید، هیبت ایشان بر وجود او چیره می‌گردید؟ اما هرکس با ایشانمعاشرت می‌کرد، محبت ایشان در دلش جای می‌گرفت. هر که می‌خواست دربارهٔ ایشان سخنی بگوید، می‌گفت: نه پیش از ویو نه پس از وی، همانند وی را ندیده‌ام»؟ [2] در روایتی دیگر از همو آمده است که آنحضرت جمجمه‌ای بزرگ و مفاصل و عضلاتی ورزیده و درشت داشتند، و بالا تنهٔ ایشان از زیر گلو تا روی ناف، خطی پیوسته ازموی داشت. هنگامی که راه می‌رفتند اندکی به جلو خم می‌شدند و سرعت می‌گرفتند،چنانکه گویی از بالا به پایین سرازیر شده‌اند!؟ [3] جابربن سَمُره می‌گوید: دهان آنحضرت بزرگ، چشمانشان کشیده و بادامی بود؛ و در عین درشتی اندام، کفلهایشان فربه نبود [4] . ابوالطفیل می‌گوید: سفید و نمکین و میانه‌بالا بودند [5] . اَنَس بن مالک می‌گوید: دستان درشت و ستبری داشتند. نیز می‌افزاید: خوش‌سیما و نمکین بودند؛ نه سفید و بی‌نمک، و نه بشدت گندمگون؛ وقتی که از دنیا رفتند، شمار موهای سفید سر و ریش آنحضرت به بیست تار موی نمی‌رسید [6] . نیز همو می‌گوید: تنها اندک اثری از پیری روی شقیقه‌های آنحضرت مشاهده می‌شد. به روایت دیگر، در سر آنحضرت نیز چند تار موی سفید دیده می‌شد [7] . ابوجحیفه می‌گوید: در ناحیهٔ زیر لب پایین آنحضرت اندک آثاری از موی سفید مشاهده کردم [8] . عبدالله بن بُسر می‌گوید: در ناحیهٔ زیر لب پایین آنحضرت چند تار موی سفید مشاهده می‌شد [9] . بَراء می‌گوید: آنحضرت چهارشانه بودند، فاصلهٔ میان دو کتف ایشان زیاد بود. گیسوان انبوهی داشتند که روی لالهٔ گوشهایشان را پوشانیده بود. ایشان را در حالیکه حُلّه‌ای قرمز رنگ بر تن پوشیده بودند دیدم؛ تا آن زمان هیچ چیز و هیچ‌کس رابه آن زیبایی و نیکویی ندیده بودم. [10] ابتدا، آنحضرت گیسوانشان را پشت سرشان می‌ریختند، زیرا دوست داشتند کهموهایشان را همانند اهل کتاب بیارایند؛ آنگاه پس از مدتی روی سرشان فرق باز می‌کردند و گیسوانشان را به سمت راست و چپ شانه می‌کردند [11] . نیز همو می‌گوید: آنحضرت خوشروی‌ترین و خوشخوی‌ترین مردم بودند [12] . از او پرسیدند: آیا چهرهٔ نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- همانند شمشیر برق می‌زد؟ گفت: نه، مثل ماه می‌درخشید! وبه روایت دیگر، گفت: چهرهٔ ایشان متمایل به گردی بود [13] . رُبَیع دختر مُعوِّذ می‌گوید: اگر ایشان را می‌دیدید، انگار که منظرهٔ طلوع خورشید را دیده‌اید»؟ [14] جابربن سَمُره می‌گوید: در یک شب مهتابی به دیدار آنحضرت نائل شدم. گاه به چهرهٔ رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- و گاه به ماه می‌نگریستم. آنحضرت حُلّه‌ای قرمز رنگ بر دوش گرفته بودند. سرانجام، دیدم ایشان در نگاه من بسیار نیکوتر و زیباتر از ماه شب چهارده‌اند!
a.Sepahi بازدید : 5 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)
جهان اسلام > اخبار جهان اسلام مسلمانان اروپا در اسفندماهسال جاري براي نخستين بار شاهد مسابقات قرآن كريم در اين قاره سبز خواهند بود. به گزارش جهان ادیان، در اين مسابقات که با حضور داوران و اساتيد بين‌المللی قرآن‌كريم در آلمان برگزار می‌شود شرکت‌کنندگان در رشته‌های حفظ، قرائت ومفاهيم قرآن، اذان و تواشيح در دو رده سنی زير ۱۶ سال و بالای ۱۶ سال با هم رقابت خواهند کرد، و كليه مسلمانان ساكن در اروپا از مذاهب مختلف اسلامی، می‌توانند در اين مسابقات شركت كنند. بر اساس اعلام مسئولان برگزاري، اين مسابقات با هدف نشر و ترويج فرهنگ و معارف قرآن كريم، زمينه‌‌سازی رشد و شكوفايی نخبگان قرآنی، انس هرچه بيشتر قاريان و حافظان قرآن كريم با كلام وحی، ايجاد اتحاد در جامعه قرآنی اروپا و انتقال تجربيات قاريان و حافظان ممتاز به يكديگر برگزار می‌‌شود. به نفرات برتر هر رشته جوايز نقدی و غيرنقدی از جمله هزينه حج عمره اهدا می‌شود. همچنين نفرات اول رشته قرائت و حفظ به مسابقات بين‌المللی قرآن‌كريم ساير كشورها اعزام خواهند شد؛
a.Sepahi بازدید : 17 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)
یک شهروند چینی در یکی از استانهای این کشور به دلیل عدم موافقت با فروش خانه اشبه دولت همچنان در خانه خود در وسط اتوبان زندگی می کند. این شهروند چینی با قیمت پیشنهاد شده از سوی مسئولان دولتی موافقت نکرده بود لذا آنها ناچار شدند که اتوبان را از خانه اش دور بزنند. روزنامه نروژی " وی جی "در گزارشی نوشته است که اکنون خانه این شهروند چینی که در شهر وینلنگ استان ژیجانگ چین واقع شده به صورت ساختمانی کهنه در وسط اتوبان جدید پا برجا مانده است. این روزنامه نوشت عدم موافقت این شهروند چینی مقامات مسئول وزارت راه و ترابری و مهندسین پروژه را با مشکل جدی روبرو ساخته است. مالک این خانه که با همسر سالمند خود در آن زندگی می کنند از تخلیه خانه و فروش آن به دولت خوداری می کند. با به قدرت رسیدن حزب کمیونیست در چین مالکیت خصوصی لغو شده بود اما پس از اصلاحات تدریجی که در قوانین کشور ایجاد شد اینقانون نیز تغییر یافت. طبق قانون جدید دولت نمی تواند بدون رضایت مالک ساختمان یا زمین او را تصرف کند. سال گذشته نیز یک پیرمرد 75 ساله برای فروش خانه اش موافقت کرده بود که آن را به مبلغ 12000 دلار به مقامات دولتی برای ساختن یک برج تجاری بفروشد اما پس از اینکه ازاهمیت اقتصادی برج آگاهشد از فروش خانه اش سرباز زد و در نهایت منزل قدیمی اش در وسط آسمان خراشهای مدرن قرار گرفت
a.Sepahi بازدید : 24 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

اهمیت وفضیلت نماز تهجد عن ابی هریرة قال قال رسول الله (ص) اَفضل الصلوةِبَعدَ الصّلوةِ المکتوبةِ الصلوة فِی جوف اللیلِ «رواه مسلم» ترجمه: از حضرت ابوهریره (رض) روایت است که رسول اکرم (ص) فرمودند: بعداز نماز فرض بهترین نماز ، نماز در دل شب یعنی (تهجد ) است.

a.Sepahi بازدید : 10 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

«عن ابی هریرة قال قال رسول الله (ص) انَّ فی الجُمعَةِ لَساعةٌ لَا یُوافِقُها عبدٌ مُسلمُ یَسألُ الله َ فیها خیراًالّا اعطاهُ ایّاهُ» " رواه البخاری ومسلم" ترجمه : از ابوهریره (رض) روایت است که رسول اکرم (ص) فرمودند: در روز جمعه چنان ساعت ولحظه ای وجود دارد که اگر حسن اتفاق برای بنده مسلمانی پیش آید ودر آن لحظه خیر وخوبی را از خداوند متعال طلب کند خداوند آن را به اوعطاخواهد کرد.

a.Sepahi بازدید : 10 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

«عن ابی هریرة قال قال رسول الله (ص) انَّ فی الجُمعَةِ لَساعةٌ لَا یُوافِقُها عبدٌ مُسلمُ یَسألُ الله َ فیها خیراًالّا اعطاهُ ایّاهُ» " رواه البخاری ومسلم" ترجمه : از ابوهریره (رض) روایت است که رسول اکرم (ص) فرمودند: در روز جمعه چنان ساعت ولحظه ای وجود دارد که اگر حسن اتفاق برای بنده مسلمانی پیش آید ودر آن لحظه خیر وخوبی را از خداوند متعال طلب کند خداوند آن را به اوعطاخواهد کرد.

a.Sepahi بازدید : 199 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

.پدر همراه یك شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینكه آن جوان را شسته و دفن كنند. آن شیخ كه مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد كنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینكه شروع به شستنش كنند. هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمال خونالودى افتاد كه دست راست مرده را پیجانده بود ولى هنگامى كه سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط كرد كه براى شستن پسرش هیچكس حق ندارد كه آان دستمال را بردارد. شیخ مسئول درك كرد كه یك رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاءبه همكارانش گفت كه هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش كنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختندو بمحض اینكه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر كند. پدر پساز اینكه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش كرد و داد و فریاد كشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفتكه حقیقت را براىیشان بازگو خواهد كرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران.

a.Sepahi بازدید : 174 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

(شعرهای قرآنی) بشنو نوای قرآن، جانم فدای قرآن/ این گوهر جوانی، باشد برای قرآن/ درسی که درس دین است ،شیرین ودلنشین است/ آئین ما چنین است، برنامه های قرآن/ بابا ببین تو مارا، گرفته ایم وفارا ،گرفته ام صفا را، از لابلای قرآن/ در موقع جدایی ،در روز بی نوایی ما را، بود خدایی ،آن هم خدای قرآن/ فرزند نوردیده، کلام حق شنیده، جان وجهان خریده، ازدرسهای قرآن/

درباره ما
Profile Pic
مدیر سایتa.sepahi
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 68
  • بازدید سال : 176
  • بازدید کلی : 2,453